خاندان مجددی در همان زمان نقش اساسی را در سرکوب و تبعید امان الله خان به عهده داشته، همیشه از تفکرات عقب گرایانه قبایل علیه رفرم های شاه امان الله خان پشتیبانی می کردند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۶ ۱۳۹۵/۵/۲۷ | کد خبر: 119689 | منبع: | پرینت |
این روزها بمناسبت (به اصطلاح) استقلال افغانستان مطالب زیادی به نشر رسیده ، بنده می پردازم به گوشۀ از زندگی امان الله خان درتبعید و ببینید خاندان نادروظاهر به بلایی بر سر امان خان آوردند؟ امان الله خان اخیر عمرش را در تبعید با فقر و دشواری سپری نموده، درحالیکه ظاهرخان دارایی های ناچیز امان الله خان که بیشتر به خانم اش تعلق داشت را درکابل قید و مصادره نموده بود.
شاه امان الله خان پس از ده سال حکومت با موجی از مخالفت های قبایل پشتون تبار افغانستان از جمله اغتشاش مردم پکتیا در سال 1924 و مردم شینوار روبروشده و در سال 1929 مجبور به ترک کشور گردید.
به نوشته مورخان، خاندان مجددی در همان زمان نقش اساسی را در سرکوب و تبعید امان الله خان به عهده داشته، همیشه از تفکرات عقب گرایانه قبایل علیه رفرم های شاه امان الله خان پشتیبانی می کردند.
امان الله در زمان پادشاهی اش مانند نادر و ظاهر خان ثروت زیادی نداشت. گفته می شود خانه و مقدار زمینی در کابل که از پدرش به ارث برده و زندگی چندان مرفعی مانند سایر شاهان افغانستان نداشته است.
گفته می شود او درتبعید به ایتالیا زندگی بسیار معمولی و حتی فقیرانۀ داشته و هرچه از ظاهر خان و خانواده شاهی در کابل خواهش نموده، تا خانه و باغ خان اش را بفروشند و پولش را برایش روان کنند تا او بتواند زندگی نسبتآ آرامی داشته باشد، ولی ظاهرخان حاضر نشد پول شخصی خانواده امان الله خان را به او و خانواده اش به ایتالیا بفرستد.
از خاطرات تلخ هندیه دختر امان الله خان شدت فقر خانواده بیشتر در سال های جنگ جهانی و سال های بعد بوده است. به گفته هندیه خوراک ما در آن زمان تنها شلغم بود و گوشت درک نداشت و اگر پیدا می شد بسیار گران بود و ما توان خرید آنرا نداشتیم. پدرم من و خواهرم ناجیه برای اینکه دچار سوء تغذیه نشویم و از رشد جسمی عقب نمانم، به یک موسسه خیریه به سوییس فرستاد (که از طرف کلیسا سرپرستی می شد و در آنجا از اطفال بی سرپرست حمایت می شد) در آنجا برای ما غذای بهتری داده می شد. ما گاهی سه ماه و گاهی هم تا دوسال در آن موسسه خیریه زندگی می کردیم.
این در حالی است که ظاهرخان نیز زمانی به ایتالیا تبعید شد، او در همانجا زندگی شاهانه ای داشت. داماد اش (ولی خان) زمین های غصب شده از خانم امان الله خان و زمین های مردم عادی را به زور در پغمان و سایر نقاط خوب کابل می فروخت و پول آنرا به ایتالیا منتقل می کرد.
این نشان می دهد که خاندان سلطنتی افغانستان نه تنها به مردم افغانستان ظلم نموده، بلکه به فامیل خود هم رحم نداشتند.
امان الله خان که از همه شاهان افغانستان برای استقلال افغانستان تلاش و زحمت کشیده است، آخرین روزهای زندگی خود را در فقر و دشواری سپری نموده، ولی اینک، پس از مرگش سالانه پول زیاید برای جشن استقلال مصرف می شود. شاید هم با این مصارف دستگاه حاکم می خواند، کفاره خیانت های خاندان سلطنتی و قبایل را که در حق امان الله خان روا داشته اند بپردازد.
امان الله خان در سال 1892 متولد شد و در سال 1960 میلادی در سوییس در عوج فقر، بیماری و تنهایی درگذشت و جنازه اش به شهر جلال منتقل گردید.
زندگی امان الله خان با فقر و تنگدستی در ایتالیا و تروث بیکران شاهان مستبد کابل:
بنده در سال های ۱۹۸۲ سفری به ایتالیا داشتم.
بیشتر افراد کلان سن در ایتالیا خصوصا شهر روم از امان الله خان چیزی های شنیده بودند. تا اینکه روزی در نزدیک کلیسای بزرگ واتیکان شهر روم با فرد بزگسالی آشنا شدم که به گفته او در جنگ جهانی دوم اسیر آلمانی ها شده و چند سال در زندان آلمانی ها بسر برده و با زبان آلمانی آشنایی کمی داشت. او همینکه فهمید من از افغانستان هستم بدون مقدمه سخن از شاه امان الله خان را بمیان آورد.
بنده به علاقمندی خاصی به سخنان او گوش دادم. او چنین ادامه داد: من امان الله را گاه گاهی در یکی از مارکت های شهر روم که آخرهفته ها میوه و سایر مواد خوراکی را به قیمت مناسب بفروش میرساند می دیدم و گاهی به او سلام می کردم. امان الله به زبان ایتالیایی آشنایی داشت. او می گفت اغلب امان الله با بایسکل خود برای خرید می آمد و من می دیدم که او گاهی مقدار کچالو و یا پیاز خریده (به ترک بایسکل خود حمل می کرد) او از زندگی خصوصی و وضعیت مالی خود چیزی نمی گفت ولی معلوم بود زندگی خیلی عادی و شاید هم فقیرانه داشته باشد. زندگی بسیارسخت امان الله خان در سال های 1952 تا 1955 به اوج خود رسیده بود در سال های ۱۹۵۵ امان الله خان سخت بیمار شد و تا سال های ۱۹۶۰ در حالت فقر و تندگدستی چشم از جهان فروبست .
منجم زاده
>>> بخدا اشکم در اومد
کسیکه چندین سال با انگلیسی ها جنگید و استقلال کشور را گرفت و چه ساده و بدون خون ریزی تاج شاهی را واگذار کرد به تندرو های به اصطلاح مسلمان
جاوید بدخش..
>>> این وطــــــن واین مردم همیشه همین روش را دنبال میکنند تقدیر شان همین است نـــــوازش وپــــــرورش خـــــــائن ، نکــــوهش ورانــــدن خــــــادم ، مثـــــال امروزی اش حالا هم مردم میروند نزد کرزی از مشکلات خود میگویند !!!!
اگــــر من صلاحیت میداشتم بالای تپه نادر خان هیچ مقبره نمیگذاشتم یک ودو مقبره موجود درانجارا در دامن تپه کنــــار حبیبالله کلکانی دفن میکردم ، و آرامگاه داود خان وامان الله خان ونجیب رابالای تپــــه آباد میکردم ،
گیلگمش
>>> تاريخ افغانستان از همين نا ملايمات ساخته شده، أمان الله خان بخاطر قدرت و دختر طرزي پدر خود را بقتل رساند، قبل از آن هم اكثراً برادران يكديگر بخاطر كسب قدرت كور كرده اند، كشته اند، و حتي با خارجي ها اتحاد نموده اند تا يكديگر را بكشند، تركي و أمين و غيره ، مگر مكر نادر كور و ظاهر كل و فاميلش افغانستان را به همين حالت فعلي رسانده است، بغير از عيش در بيروت، لندن و فرانسه و إيتاليا كار ديگر نداشت، باور تان نخواهد شد، ما سالهاي ١٣٤٥-١٣٤٦ در چغچران زنده گي ميكرديم، در مركز ولايت، جزئي ترين خدمات عامه وجود نداشت، شفاخانه نبود، يك داكتر هم نبود، مكتب تعمير نداشت، چند دكانرا مكتب ساخته بودند، مردم محل حتي بايسكل را نديده بودند، اما يكبار ظاهرشاه به تفريح و شكار آمده بود كه ماه ها قبل هزاره نَفَر جهت خدمت شان از كابل آمده بودند، بشمول قواي مسلح، جنابشان آمدند تنها براي يكشب، در حاليكه اكثر كشور هاي خليج بعد از جنگ دوم جهاني إيجاد شده اند، و افغانستان هم منابع طبيعي كمتر از انها نداشت، ولي حكمرانان ما كور و كَر بودند، در حاليكه بگفته خود ظاهرخان، و ي و دَاوُدَ خان مكتب را هم در فرانسه خوانده بودند.
>>> روحش شاد و يادش گرامي باد.
حافظا مرد نكو نام نميرد هرگز.
مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند.
اجمل احمدزي از لندن
>>> یکی از محصولات صادرات همیشگی این کشور دروغ است، دروغ از بنمایههای اساسی جغرافیایی بهنام افغانستان است. از زمانی که کشوری بهنام افغانستان در جامعۀ سیاسی جهان بهرسمیت شناخته شده است، چیزی جز دروغ در کارنامۀ خویش ندارد. یکی از دردآورترین دروغهای ما اما «استقلال» است. این واژه تنها در نوشتن زیبا بهنظر میآید اما در حقیقت هچگاهی بهنام استقلال چیزی در این جغرافیا وجود نداشته است. با توجه به فکر معاصر، بحث استقلال دیگر از ادبیات سیاسی امروز بهشمار نمیرود، چیزی بهنام استقلال در عصر جهانیشدن دیگر مثل مفهوم تاریخی این واژه وجود ندارد، اما بهمفهومی که در افغانستان بهکار میرود خیلی شرمآور و تهوعآور است. من فکر تجددخواه امانالله خان را دوست دارم، ولی هیچ وقت به معاملۀ امانالله خان با انگلیسها «استقلال» نخواهم گفت. در تاریخ این کشور هیچوقت چیزی بهنام استقلال اتفاق نیفتاده است، دقیق نگاه کنید حتا این افتخارات اخیر ما نیز برای دلخوشی است، بهآنچه مباهات میکنم چیزی جز جنگ نیابتی قدرتهای کشورهای بیرونی نیست که از ما فقط استفاده کردهاند. ما نهتنها که در این کشور استقلال نداشتهایم، بلکه شرمآورترین وابستگیهای سیاسی را داشتهایم که هماکنون بهنحوی یکی از ایالتهای آمریکا در جنگ نیابتی آن کشور در منطقه خاورمیانه هستیم. وقتی نظام سیاسی ما بر اساس رای جانکری تعیین میگردد، تجلیل از چنین روزی بهریش خود خندیدن است. تمام دروغهایی را که در طول تاریخ برای ما گفتهاند، بارزترین این دروغها همین استقلال است. هر افتخاری را که تا هنوز در گوش ما پُف کردهاند، جعلی و خیالبافانه بوده است. کشوری که از زمان تأسیس تا امروز نتوانسته هیچ دستاورد علمی، فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژی و... داشته باشد و در هیچ تحول جهانی نقشی نداشته است، هیچیک از دانشمندان جهان امروز از این جغرافیا نیستند، سادهلوحانه خواهد بود اگر به افتخاری در این سرزمین باور داشته باشیم. من نهتنها به افتخاری در این ویرانکده باور ندارم بلکه هر آنچه را تا امروز در گوشم پُف کردهاند دروغ، جعلی و فریبآلود میدانم. چه کنیم استقلال و افتخاری را که پیامدش حضور صدها سازمان جاسوسی و استعماری در این کشور است.
>>> یک پرسش درباره مفهوم استقلال وسه پرسش هم درمورد به اصطلاح "ناجی ؟ " آن...
[ امنیت روز �استقلال� بدوش کدام کشور است؟ ]
دوستانیکه میخواهند ویا توانمندی اینرا دارند که میتوانند به این سوال فوق وچند سوال زیرین پاسخ دقیق ارایه کنند درآنصورت همه میتوانیم صحت وسقم « استقلال ؟» وآنهم گویا ناجی این استقلال (امیر امان الله)حرف بزنیم.... درغیر آن سخن خشک ، میانتهی وبقول معروف « گل خشک به دیوار نمیچسپد».
۱ -امنیت روز �استقلال� بدوش کدام کشور است؟
۲- چرا امان الله را غازی میگویند ؟ مگرمعنی غازی بودن ویابرداشت ازواژه غازی "کشتن پدر" یا پدر کشته است ؟
۳ - امان الله چرا و با چه اخلاقی سرزمین های مردم بومی شمال را طی فرمان خاصی به ناقلین تسلیم نمود؟
۴ـ هدف ازتعصب امان الله تا این حد برای چی ؟ امان الله زمانیکه ،در جنوری 1926ازکابل فرارنمود و به قندهار رسید وسه روز بعد، بزرگان وسرشناسان بومی قوم محمد زائ را فرا خواند ودلایل کناره گیری خود را از تاج و تخت توضیع داد :
در همان زمان ،او سوگند خورد که تا آخرین قطرۀ خون خود وتا «نابود سازی رهزنان» به زعم خودش برزمد .دراین حال امان الله متوسل به بر انگیختن احسا سات ملی وقبیله هایش شد : «مطمئن هستم که هیچ اففانی [(پشتونی]) به خصوص درانی ها و غلزایی ها ، ونه حتی هیچ هزاریی از رژیم شرم آور "بچۀ سقآ " اطاعت نه خواهند کرد ، «قدرت باید دردست افغان ها (پشتون ها) بماند .».....
مأخذ:
>>> این است گویا نهضت امانی؟! نهضتی که آغازگرتفاوق طلبی ها و قوم گرائی های این دورۀ تاریخ در تحت رهبری امان الله ومحمود طرزی علیه دیکر ملیت های ساکن در این سرزمین از خود به جاه مانده است
>>> استقلالی که ندارید چطور میتوانید جشن بگیرید وتجلیل کنید
>>> در رهبريت افغانستان معاصر ما فقط انتخاب بين " بد و بد تَر " داشته ايم.
>>> بدون تعصب نه اینکه من تاجیک هستم روی تعصب گویم یک واقعیت کلی است استقلال نداریم چون حالا امنیت استعمار گران میگیرند پس کجا شده استقلال استقلال وجود ندارد؟
دو پادشاه درین سرزمین تیر شده است که استقلال داشتیم یکی :کلکانی: و دیگر استاد ربانی
همین اکنون امنیت استقلال را استعمار گران میگیرند
>>> مغز متفکر نمی داند استقلال سیاسی پیوند عمیق با استقلال اقتصادی دارد و این دجال هایی که استقلال سیاسی نام نهاد یک قرن پیش را جشن می گیرند، اوج حقارت برده هایی را به نمایش می گدارد که هنوز سنگینی زنجیرهای اسارت اقتصادی و قلاده های زرینی که امریکا بر گردن شان افگنده احساس نمی کنند و درنیافته اند که اگر یک روز ارباب سدۀ ۲۱ آب و دانه لاشخوران ارگ و کاخ سپیدار را قطع کند، معنای استقلال را خواهند فهمید.
استقلال واقعی به معنای استقلال ملت است، و بدون استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی کشور هیچ معنا و مفهومی پیدا نمی کند.
استقلال " برای انسان چه در شکل فرد و چه یک ملت ، به معنای آزاد بودن از سلطه و اسارت تحمیلی فرد یا گروه و یا ملتی دیگر است، زیر سلطه اجباری دیگری بودن و بر سرنوشت خویش حاکم نبودن نوعی بردگی است . برای انسان و یا ملت اسیر، فرقی نمی کند که سلطه چشم آبی باشد یا سیاه چشم، انگلیس باشد یا امریکایی یا روسی و پاکستانی، هموطن او باشد یا بيگانه. به زبان ساده تر چنین فرد یا ملتی با هیچ معیاری استقلال ندارد .
>>> ازادی واستقلال کشور در زمان امان الله خان.
محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به مناسبت نود و هفتمین سالگرد استرداد استقلال کشور، فرمانی را در مورد تخفیف و عفو مجازات زندانیان صادر ميکند.
امان الله خان در فکر استقرار همه ملّت افغانستان بود، نه خون کسی را ریختاند نه کسی را کشت نه طرح کشتاری را توسط انطهاري را انداخت ، برای همه ملّت افغانستان ازادی
خصوصاً زنها احترام گزاشت.
او میخواست یگ حکومت مردمی باتما م برنامهای روشن درپیش داشت.
امان الله خان خط اهن را را اندازی کرده بود.
مکتب هارا برای تمام افوام افغانستا ن طرح کرده بود تشویق درس خواندن میکرد برای مکتب ها ودانشگاه ها معلّمین با لیاقت ازخارج خواسته بود.
او دردانشگاه ها انتطاری مسلمان افراطی تربیه نمیکرد، او پول مکاتب را مکاتب خیالی بادروع درست نمیکرد اومکتب ها را توسط طالبان وحشی وهابی درقرن ۲۱به اتش نمکشید.
۱) اشرف غنی درروز استقراروازادي افغانستان انطهاری ادم کش را ازاد میکند.
۲)اشرف غنی بجای ازادی ودمکراسی ، همه ملّت افغانستان را صلب کرده ودر تبعیض قومی وجاهلیت در محاصره قرارداده است حق خواستن دراین حکومت نا کارامد زهر درگلوی اشرف غنی است.
ازادی در حکومت اشرف غنی در نزدیگ ارگ دختر به مدت ۲ ساعت فریاد وداد خاهی کسته وزنده سوزانده میشود و انسانهای دیکر دختران و.....زنده با سنگ وگلوله کشه میشود کلون دختر طفل معصوم ۹ساله بامادرش بریده میشود ، و۱۵۰ نفر از اکادمی پولیس انطهاری درمیانکاروان موترش جاه داده شده انطهار میکند و برای حق خواستن وازادی، انتطهاری را خود دولت اشرف غنی توسط مشاورش و......خریداری در دربین ازادی خواهان وعدالت خاهان انطا ر میکند.
اشرف غنی، رئیس جمهوری هیچ وقت برای افغا نستان فکر نمیکند جر قبیله
. روح امان اللله خان شاد یادش گرامی باد.
ق.ناصری
نابود خائئنین افغانستان.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است