تاریخ انتشار: ۱۱:۰۵ ۱۳۹۵/۵/۲۴ | کد خبر: 119495 | منبع: | پرینت |
داکتر عبدالله: خیریت است وارخطا معلوم میشی؟
اشرفغنی: میگن جانکری میایه؛ از دست تو.
داکتر عبدالله: حالی مه ایقدر شکایت کنم از دستت که حیران بانی.
اشرفغنی: مه وقت ندارم. سر هلمند کار کرده رایستم به جان بگو وقت ملاقات نیست.
داکتر عبدالله: مه میرم که کرتیام کمی تنگ است به جانم. لباس تازه بپوشم اگر ناوردم نشاندمت ده جلسه همی نکتایی بریتانیاییام نشانی.
نظری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است