رحمان رحمانی و افشا شدن توطئه اش
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۳۹    ۱۳۹۵/۵/۱۳ کد خبر: 119029 منبع: پرینت

آقاي رحمان رحماني ديروز در صفحه فيسبوك اش نوشته بود كه كسي به نام عيسی محمدي از مجروحان حادثه دهمزنگ در شفاخانه وزير اكبرخان از ناحيه گوش اش مجروح بوده و بايد به پاكستان منتقل شود. هزينه ي انتقال اش هشتادهزار افغاني است و خانواده او حتا پول دواي او را هم ندارد.

رحماني با اين داستان سازي اضافه كرده بود كه شوراي عالي مردمي هزاران افغاني پول از خارج جمع كرده و به سر و كله ي همديگر مي زنند اما از حال مجروحان بي خبر هستند. به يكباره فضاي فيسبوك از اين خبر پر شد و تماس هاي تلفني بچه ها آغاز شد. من از ساعت يك بعد از ظهر ديروز تا حالا پيگير اين مساله هستم. از همان ابتدا به اين مورد مشكوك شدم چون تيم رسيدگي به مجروحان شورا شفاخانه وزير اكبرخان را اتاق به اتاق جستجو كرده و مشخصات تمام مجروحان و شهدا را يادداشت كرده بودند. نام عيسی در ديتابيس مجروحان وجود نداشت.

٥٢ بار ديروز و ٣١ بار امروز به كسي به اسم امير كه خودش را پايواز عيسی معرفي مي كند زنگ زده ام. فقط چهار بار موفق شدم با آقاي امير وصل شوم. آقاي الياس علوي شاهد بودند كه من پيگيري ام را شروع كردم. در يكي از خدمات كمپيوتر پل سرخ كه فايل هاي مجروحان و شهدا را چاپ مي كرديم، همزمان يك دستم به تلفن بود و دست ديگرم مصروف ترتيب اوراق. هرچه زنگ مي زدم آقاي امير به تلفنم جواب نمي داد. آخرالامر خانم فرشته عباسي، آقايان ذكي دريابي، جواد رها و شفق رحيمي كه پيگير اين موضوع بودند را واسطه كرده بودم كه به اين آدم بگويند فقط تلفن مرا جواب بدهد اگر هزينه ي درمان اش هشتاد هزار افغاني مي شود من از شورا دوبرابر هزينه ي درمان اش را مي پردازم. آخرالامر ساعت هشت و نيم شب گذشته پس از ٥٢ بار تماس، ايشان تلفنم را جواب دادند و قرار گذاشتيم كه فردا ببينيم. امروز صبح ساعت ده و شانزده دقيقه به ايشان به تماس شدم گفتند كه بعضي از دوستان كمك مالي كرده اند و نياز به همكاري شما نيست. گفتم من مسووليت دارم كه از زخمي شما ديدن كنم. پس از اصرار فراوان و بهانه گيري هاي عجيب و غريب گفتند من در شفاخانه كشا هستم و زخمي ما در خانه است. آدرس خانه را گرفتم. گفتند خانه ما در كوچه مسجد محمد مصطفا واقع در ايستگاه تانك تيل برچي است. به همراه نعمت شادان و نعمت شيخ زاده رفتيم به آدرسي كه به ما داده بود. پيش مسجد محمد مصفا شانزده بار به امير كه خودش را پايواز مريض معرفي كرده بود زنگ زدم، تلفنش را خاموش كرده بود.

به آقاي رحمان رحماني توصيه مي كنم حالا كه كمرش را براي تخريب و توطيه عليه شوراي عالي مردمي بسته است، داستان هاي ماهرانه تري بسازند كه حداقل ارزش زحمت اش را داشته باشد. اين داستان هاي بچگانه خيلي زود افشا مي شود. از بچه هايي كه تحت تأثير احساسات و عواطف مقدس و دلسوزانه اين نوع داستان ها را باور كرده و به صورت گسترده پوشش مي دهند و فضا را ملتهب مي كنند، خواهش مي كنم كه كمي دقت و خونسردي به خرچ بدهند و آب به آسياب دشمن نريزند. در وضعيتي كه پنج دقيقه وقت براي ما غنيمت است، اين داستان تقلبي و ناجوانمردانه يك روز تمام وقت مرا ضايع كرد در حالي كه مي توانستم در اين فرصت به چند خانواده شهيد سر بزنم و پيگير كارهاي چند مجروح باشم. شما را به هرچه كه ارزش قايل هستيد سوگند مي دهم ما را بگذاريد كارمان را بكنيم و به هر توطيه و داستان تقلبي و نقشه هاي تخريب گران گوش ندهيد.

خادم حسین کریمی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   کریم خلیلی و محقق و سرور دانش و اسدالله سعادتی در تپ وتلاش فروان هستند تا شورای مردمی ورهبری جوان این شورا را با چنین توطعه ها ودروغ پراگنی ها بدنام سازند و خودشان از ان نفع برند اما دیگر دیر شده دیگر اینها بحیث رهبری ملیت هزاره جای پا ندارند نفرین شده و دور افگنده شده مردم هزاره اند این ها معامله گران خود کامه فریبکار را دیگر مردم بنام رهبر شان قبول ندارند وانها را برسمیت نمی شناسند چه شد که در اولین روز های تظاهرات روشنایی کریم خلیلی با هیجان واحساساتی که حتی لنگی از سر اش و چپن توفه کرزی از شانه اش می افتید و بدولت اخطار پی در پی میداد که خواست شانرا قبول کنند در غیر ان ارام نمی نشینند اما بیکبارگی همینکه بمرام شخصی خود رسید از کنار تظاهر کنندگان لادرک ونا پدید گردید وهمچنان اسد الله سعادتی و صادق مدبر وچند دنباله رو زیر جلو شان .

>>>   چـــــــــــــرا اینقدر کنجکاوی میکنید ؟ پول راجمع وبه رحمانی صاحب بدهید بس او میداند چی کند!

>>>   قبل از همه باید به رحمانی زنگ میزدی و با او همرا در جویای احوال محمد عیسی میشدی فکر کنم گناه از خودی تان است

>>>   شری بخیزد که مفاد چند داله مار مانند رحمانی و امثال شان در ان باشد

>>>   ای ملت شریف ای ملت داغ دیده هواست جم باشد که دوشمنان درحال رخنه است نه رحمانی بد است نه کسی دیگری که درجنبش زحمت میکشد این فیشار ها مالی دوشمنان است هواست جم کن بد معلوم شد کریم بود که روزی اول داد فریاد حق خود را ازکام شیر میگرم کریم جان حق خودرا نگرفتی البته حق دادی جونان رشید اسلام را به کوشتن دادی کریم جان کریم جان جطوری جلوی مردوم منشنی همان لنگی را به سرپیچیدی بدی به لیلا خانم که به کمر بسته کند حسن آقا کجا است سخن یاد میگرفت خدا شاید است کوته سنگی بودم موبایل هم خراب دورست میکردم یک دوختر بطرفم خیلی نیگا میکرد خلاصه آزمغازه امدم برون دوختر فورا کینارم آمد گفت بد پدر پدر تان نعلت بد پدری شیری کسفت نعلت ما استاده ماندم ان جلو روی من استاد است بطرفم نیگا میکند خلاصه اخرش توف به صورتم کرد خدایا توکریم تورحیم چی شد کی است گفتم خواهر بوبخشی من شمارا نشیناختم گفت تو پدر نعلت برادری کریم خری نیستی گفتم نه خواهر چی میگی استاد شد قسم داد قسم خوردم گفتم نه خدا میداند نه من دست پاهم گم کردم همه شاید است دوختری نا محرم بغلم کرد التماس مکند بو بخش من فکرکردم برادری کریم خری است مردوم به این حال رسیده
فرستده نوروزخداداد رمزی


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است