ایران و ترکیه مولانای افغانستانی را به سرقت بردند
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۳    ۱۳۹۵/۳/۱۳ کد خبر: 116596 منبع: پرینت

هر چند مثنوی مولانای بلخی که متعلق به خاک افغانستان است به عنوان میراث فرهنگی مشترک ترکیه و ایران به ثبت جهانی می رسد اما نادیده گرفتن سهم بزرگ افغانستان در ثبت این اثر مشترک آیا به روابط فرهنگی و ادبی میان افغانستان با ایران و ترکیه آسیب نمی زند؟

به گزارش شبکه اطلاع رساني افغانستان (afghanpaper)، مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی معروف به "مولانا" یا "مولوی" در توافقی میان ایران و ترکیه به عنوان میراث مشترک فرهنگی دو کشور، ثبت جهانی شد.

رییس مرکز اسناد ملی ایران در ارتباط با ثبت جهانی مثنوی مولانا به عنوان میراث مشترک ترکیه و ایران گفته است که ثبت مشترک این اثر به دلیل این بوده که مولانا در قونیه دفن شده اما به زبان فارسی شعر می گفته است و ایرانیان و تُرک ها وحدت را جایگزین مناقشه کرده و این اثر را به شکل مشترک ثبت جهانی کردند.

گرچه مقام های ایرانی و ترکی در ثبت این اثر جهانی دم از وحدت و اخلاق مداری و پرهیز از مناقشه می زنند اما سوال ما اینجا است که اگر ترکیه به دلیل محل تدفین مولانا در قونیه می تواند سهم خواهی بزرگی در تصرف این شاعر پرآوازه داشته باشد، پس نام افغانستان در این میراث فرهنگی مشترک کجا است؟

اگر مولانا در قونیه دفن شده..... در بلخ افغانستان هم متولد شده و اساسا وی نه یک شاعر ایرانی بل شاعر پارسی گوی متعلق به خاک افغانستان است.

حالا اگر همسایه دوست و برادر "ایران" داعیه این را دارد که وی در خراسان قدیم چشم به جهان گشوده و ایرانی بوده و پس از تقسیمات جغرافیایی و تحولات منطقه ای مرزی میان ایران و افغانستان ایجاد شده، پس ما هم باید امروز ادعای مالکیت حجم عظیمی از سرمایه های ادبی و علمی خراسان قدیم را که افغانستان کنونی است، داشته باشیم.

هر چند مثنوی مولانای بلخی که متعلق به خاک افغانستان است به عنوان میراث فرهنگی مشترک ترکیه و ایران به ثبت جهانی می رسد اما این سرقت های ادبی محرز از سرمایه های فرهنگی و ادبی ما استکه تاریخ تمامی اینها را به قضاوت خواهد نشست...

کد (20)


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   ابو علی سینا و بلخی و دیگر دانشمندان و شاعران متعلق به افغانستان بوده اند و همه دنیا این را خوب میداند . متاسفانه افغانستان صاحب ندارد اگر داشت چنین اتفاقی تلخی نمی افتاد .
حبیب الله یوسفزی

>>>   البته این عمل ترک ها وایرانی ها خیلی قبیح است وباید بلخ بزرگ را حرمت میکردند اما به هرحال ما افغانستانی ها چندان عرضه پاسداری ازبزرگان ومشاهیرخویش را نداریم.یکبارهم که شده وزیر اطلاعات وفرهنگ برود مقبره خوار وحقیردانشمند بزرگ ابوریحان بیرونی را درغزنی زیارت کند. با یک نابغه بشری درافغانستان چنین سلوک میشود حالانکه ایران وترک پاس مشاهیرخویش را میدانند. بنده به فضل خدای بزرگ نه ایران رفته ام ونه هم ترک اما کسانی که رفته اند دیده اند که میگویند که زیارت مولانا درقونیه خیلی خوب نگه داری میشود همچنان که ازسعدی وحافظ واین سینا درایران میشود.
ازطرف دیگرما درافغانستان شمشیردشمنی با زبان فارسی ازنیام کشیده ایم ، کسی که ادعای میراٍ پروری مولانا را دارد نمیتواند با زبان مادرش که فارسی دری بود دشمنی ورزد.وخط آخر آنکه نوابغ میراٍ بشری اند نه از ایران وترک وافغان. مولانا به تمام بشریت ودرهمه زمانه ها تعلق دارد اومال یک جغرافیا وحتی برهه تاریخی مشخص نبود وازهمین روست که برقلوب عاشقان دردرازای بیش ازهزارسال حکومت دارد.
با عرض حرمت به تمام قلوبی که به خاطر انسانیت می تپد

>>>   در جواب حبیب الله یوسفزی
حاج ملا و... هم متعلق به ما بود حالا گه ایشان را از ما ربوده ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم و روزگارمون باید اینجوری باشه

>>>   وقتی وطن فروشانی مانند حبیب الله یوسفزی وطالبان ادم کش باشند که تنها نوکر پاکستان وامریکا هستند بلکه با وحشی گری با دستان خود وطن و فرهنگ این سرزمین کهن وتاریخی رانابود میکنند وافغانستان را کشوری بی فرهنگ وعقب مانده به جهان معرفی میکنند چه انتظاری از بیگانگان داریم.

>>>   شما میگید ابن سینا و مولوی و دیگران متعلق به افغانستان بودن . اولا که ابن سینا در بخارا (در ازبکستان کنونی) به دنیا امد ثانیا من از شما میپرسم خود افغانستان متعلق به کجا بوده؟!
زمانی که این بزرگان زندگی میکردند اگر از انها میپرسیدی اهل کدام شهر و دیاری احتمالا میگفتند اهل بلخ از سرزمین فارس .چون افغانستان به عنوان یک حکومت 200 سال نیست که تشکیل شده.
به کار بردن لفظ سرقت توهین به ما هست.مگر ما دزدیم که سرقت کنیم؟
مطمئنا اگر مسئولان افغانستانی پیگیر این موضوع بودند از افغانستان هم به عنوان کشوری که میراث دار مولوی هست نام برده میشد.پس مسئولان کشور خودتون را سرزنش کنید نه این که به دیگران به ناحق توهین کنید.

>>>   اقای یوسفزی سخن مولانا و ابوعلی سینا ودیگر بزرگان این سرزمین دوستی وانسانیت وفرهنگ ووطن پرستی بود نه انتحار ووحشی گری وادم کشی که تو وان طالبان وطن فروش نوکر امریکا وپاکستان سنبل ونماد ان هستید.

>>>   این یک خیانت بزرگ ملی وادبی است که ان دوکشور که بظاهر خود را دوست افغانستان میدانند مشرکا هردو کشور مذکور مولانای افغانستان را سرقت کرده و بین هم تقسیم کرده اند هر کسی بنام دوست گویا در این کشور در حالت جنگ دست برد میزنند و بقدر توان انچه که بچنگ شان افتد دریغ نمیکنند و میبرند مولانای بلخی است که در کشور ما میباشد نه مولانای ترکی وایرانی .

>>>   حبیب الله یوسفزی تو خو اصلاً گپ نزن. برادرانت وطن مارا به پاکستان فروختند و همه روزه آدم می کشند. تو را به مولانا چی؟ بالای زخم های ما نمک مپاش.

>>>   در گذشته مرزی نبوده که نام بخصوصی داشته باشد وهر منطقه به نام محلی ان یاد میشده وکشوری به نام ایران وجود نداشته وفرهنگ ومفاخر فرهنگی هر منطقه بنا بر محل تولدش در هر جا که بوده متعلق به همان منطقه میباشد. اگر از لحاظ حکومت بگوییم حکومتی و پادشاهان ان دوره وبسیاری از ان دوره ها همه یا ترک بودند یا مغول یا خواستگاهی از اسیای مرکزی داشته اند از غزنویان گرفته تا تیموریان وصفاریان وسامانیان وخوارزمشاهیان وحتی افشاریان وصفویان وقاجاریه که ریشه مغول دارند.وحتی اسماعیلیان وطاهریان خواستگاهشان خراسان بزرگ بوده ودیگر سلسله ها کدام حکومت ریشه اریایی دارند؟ واندک سلسله ها که بوده اند در دوره مولانا و بوعلی ودیگر ادبا ودانشمندان که بر سرشان دعوا است نبوده اند.وسرزمینی به نام ایران و وجود نداشته تا چع رسدحکومت ایرانی که این مفاخر ودیگر ادبا وشعرا ودانشمندان را ایرانی یا ترکیه ای بنامند مثل این است که سعدی وحافظ را افغانی بدانیم چون هنگامی میزیسته اند که حکومتی که خواستگاهش از افغانستان کنونی در ان دره حکومت میکرده.در اصل سرزمینی بنام ایران وافغانستان وجود نداشته اند پس بهتر است به فرهنگ وتاریخ خود قناعت کنیم وبه فرهنگ وتاریخ دیگران دست درازی نکنیم.چون مردم دنیا کر وکر وبیسواد نیستند که حرفهای احمقانه را قبول کنند.

>>>   بروید از عده ای از وطنفروشان افغانستان بپرسید آنها با افتخار میگویند که مولانا و بوعلی سینای بلخی و دیگر دانشمندان ما همه مربوط ایران اند. از دیگران چه گله دارید.

>>>   مولانا فقط وفقط متعلق به ایران است و نه افغانستان یا ترکیه.چرا که زمان حیات مولانا نه کشور افغانستانی وجود داشت ونه کشور ترکیه ای. این دو کشور بعدها از تجزیه ی ایران توسط استعمار انگلیس و روس به وجود آمدند.با این وجود کاملا طبیعی است که ایران مفاخر قدیم خود را پاسداری کند ومتعلق به خود بداند.

>>>   دیر آید خوش آید. خوب است که حالا از خواب گران بیدار شدید. وقتیکه یک دیگ بی سرپوش شود همین حالش خواهد بود. خبر دارید که ایرانی ها سید جمال الدین بزرگ افغانی را هم از خود می دانند؟ متاسفانه رهبران حکومتی ما فقط در فکر استمرار قدرت خود هستند و بس. کجاست آقای عبدالباری جهانی که قبل از رسیدن به قدرت همیشه از این نابسامانی ها و حق طلفی ها حرف می زد. در قدم اول و ظیفه ی وزیر صاحب اطلاعات و فرهنگ است که از سرمایه های معنوی ما به دفاع بپردازد.
حسیب از آلمان

>>>   یوسفزی ندانم نام افغانستان در تاریخ قبل از صد و پنجاه سال پیش کجا بود که هنوز توسط وزارت مستعنرات انگلیس اختراع نگشته بود!!
و اما ندانم چطور شاعران و دانشمندانی که خودشان با افتخار در کتب و آثار خود خود را ایرانی نامیده اند چطور به آنها نام دیگری بسته میشود که اگر امروز زنده شوند از شنیدن آن سکته کرده و یا در همان قبر وحشت میکنند که ما خودمان ندانسته بودیم یک وقت افغان شدیم!!!!!
این منطقه عمومی کشور ولایات کابلستان زابلستان سیستان و خراسان نام داشته است که از اعظم ولایات ایران زمین بوده و برخی محققان قسمت اصلی ایران باستان را همین خطه میدانند.
متاسفانه علت عدم مطالعه و کم بودن میزان دانش عمومی مخصوصا تاریخ و ادبیات در بین اغلب پشتون هاست.

>>>   ازپاکستان که برادر غنی وکرزی است هیچ از غارت ودزدی اثارافغانستان یادنمیکنید.

>>>   افغانستان در سال۱۷۴۷میلادی تاسیس شد.قبل از آن افغانستان کنونی بشمول ایران بنام خراسان یاد میشد،بنا تمام شعرای فارسی زبان چه در ایران کنونی تولد شده اند و یا در افغانستان کنونی،شعرای خراسانی بودند که میراث فرهنگی هردو کشور به حساب می آیند.
همچنان مولانا جلال الدین چون در هنگام طفلی از زادگاهش بلخ به ترکیه رفته است و در همانجا به تحصیل و تعلیم و نوشتن آثار خود پرداخته است،بنأ ترکیه در حقیقت منحیث وطن دومی اش بوده است بنأ مولانا جلال الدین میتواند هم به خراسان و هم به ترکیه منصوب شود.

>>>   سلام بر برادران افغانی. منظور از ایران، ایران فرهنگی است با شمولیت تمام قومیت ها نه فقط ایران سیاسی. مرزهای جغرافیایی همیشه تغییر می کنند ولی مرز فرهنگی همیشه یکسان خواهد بود. برادر گرامی آقای یوسفزی. افغانستان بی صاحب نیست. صاحبان آن ملت قهرمان افغان است که به زودی با رهایی از استعمار آمریکا و غلبه بر طالبان، پیشرفت و ترقی خوهد کرد.

>>>   سالها فرهنگ و افتخارات افغانستان بتاراج رفته توسط هم بیگانگان و هم توسط خود افغانها. پس این یک چیز جدیدی نیست.
فرامرز هراتی.

>>>   جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی متولد ۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ در افغانستان امروزی (وخش قدیم) – وفات ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه در ترکیه است از مشهورترین شاعران افغانی فارسی ‌گوی است نام کامل وی «محمد بن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است.
جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه‌ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی؛ پرچم‌داران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را علیه او برانگیخت. سلطان‌العلما احتمالاً در سال ۶۱۰ قمری، هم‌ زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد . وی به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت. سپس با دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی به قونیه رهسپار شد و تا اواخر عمر همان‌جا ماندگار شد. سلطان‌العلما در حدود سال ۶۲۸ قمری جان سپرد و در همان قونیه واقع در ترکیه امروزی به خاک سپرده شد. مولانا به زبانهای عربی و ترکی نیز شعر سروده است .
افسر سابق جمهوری دمکراتیک سوسیالیستی افغانستان - هند

>>>   این وظیفه ثبت کننده هم است که در موضوع تحقیق کند که آیا موضوعی که ثبت میشود در آینده کدام جنجال را ببار نخواهد آورد و شاید هم دستانی در کار باشد تا برای هذف فرهنگی ما در تلاش باشند دیگر اینکه ایران امروز بعد از خرید اسم ( ایران فعلی یعنی گوشه ایران بزرگ ) از حاکمان ضد فرهنگ وقت اوغانستان ، فکر میکنند میراث دار تمام دار و ندار ایران بزرگ یا آریانای بزرگ اند، این از و بی خردی نهاد های فرهنگی یک کشور است که بر حق حقیقی یکشور که دارای حاکمیت فرهنگی مستقل است مداخله و دست درازی میکنند. دوستان فرهنگی ایران امروزی و ترکان این را باید بدانند که حاکمیت اجنبی در طول تاریخ چند صده کوتاه چون برخاسته از بستر فرهنگ و تاریخ پر بار ای وطن نبودند همیشه بر علیه فرهنگ آریانای بزرگ و خراسان بزرگ بوده اندو تا اکنون و همین لحظه تلاش دارند که نام ونشان این فرهنگ باستانی را از ریشه برکنند ولی در هرتلاش ناکام میشوند . این را همه باید بدانند که پاسداران این فرهنگ باستانی زنده اند و تا نهایت تلاش میکنند که حق به حقدار برسد و بی خردان در هردو کشور خجل گردند. دوستان با فرهنگ ! میشود با کار های مشترک فرهنگی ، فرهنگ مشترک و زبان مشترک خود را که یک جایگه دارد و برخاسته از یک جایکاه خاص است ، بارور تر بسازیم . دوستان ریشه را نباید فراموش کنند هرچند در انزوا قرار داده شده باشد زبان مشترک ما پارسی است و نام گذاری های مصلحتی و خریداری شده جای اصل را هیچگاه نمیتواند بگیرد و عده یی نباید زیاد تلاش کنند. این ... نا بخشودنی در طول تاریخ بر مردمان ما زیاد روا داشته شده و اما جایی را نمیگیرد و حقیقت برملا میشود هر تلاش شان چند مدت کوتاه به ضم خودشان چاره کار را کرده است اما این روشنایی درخشنده فرهنگ باستانی صیقل شده با نیروی بیشتر و توانایی غیر قابل تصور تابان تر میشود و بازهم سیاه اندیشان رو سیه میشوند.
دوستان نبایددر نزد جوامع دیگر خود را حقیر سازند چون اکنون پنج قاره جهان این را میدانند که مولانا جلالدین محمد بلخی زاده بلخ باستان است و این آفتاب تابان را کسی پنهان کرده نمیتواند و نباید خود را خجل سازند. بر همه گان واجب است که نامه مشترک ترتیب داده شود و رسمآ به سازمان یونسکو گسیل گردد و آنها رااز اشتباهی که مرتکب شده اند آگاه سازند و یا اینکه یونسکو را کشور های ایران وترکیه به فساد کشانده اند. به امید بیداری فرهنگی ملل …… خراسان زاده

>>>   کشوری که بیش از ۳۵ سال درگیر جنگ , ویرانی , جاهلیت , انتحار , تروریست باشد دیگر چیزی ازش نمیماند که بخواهد از میراث خود دفاع کند خب در چنین اوضاعی همسایگانش هم به غارت میراث فرهنگی اش روی میاورند , ...
چنگیز - کابل

>>>   این هم بی پروایی دولت مردان فارسی ستیز وفاشیست های قبیله گرای افغانستان است که با زبان ما وعلمای شاعرفارسی هم ضدیت داشته بی تفاوت مانده اند ورنه مولانای بلخ به همه معلوم است.عبید.

>>>   چندی پیش خبر شنیده بودم که ایرانیها بدلیل اینکه سنگ فیروزه و یاقوت بنام افغانستان به ثبت رسیده بود میگفتند افغانها فیروزه و یاقوت ایران را بنام خود به ثبت رساندن و این یک سرقت است

>>>   امان الله جیحون سفیر افغانستان درترکیه حقوق و سهم افغانستان را به فروش رسانده و مبلغ یک لک دالر از اداره تیکا مربوط به دولت ترکیه اخذ نموده است...مرگ به این خاین ملی
محصلین افغان در ترکیه

>>>   ایا وزارت خارجه خبر ندارد چرا از سفیر دایم العمر خود در ترکیه پرسان نمکند.
نوابی

>>>   یک سوال دارم .آیادانشمندان زمان مغول مانندخواجه نظام الملک و...جژءافتخارات مغولستان است چون ایران جزءمغولستان شده بود؟!.
شیوا.بلخ

>>>   اگر ازیک جوان افغان درمورد مولانا پرسیده شود جز چند کلمه کوتاه چیزی اضافه تر گفته نمیتواند اما اگر در مورد سریال های ترکی وجره ئی وهندی پرسان شود همه سریال راتشریح میکنند در ایران ده ها کتاب درمورد مولوی نشر شده در سایت های متعدد از اشعار او نقل میشود در ترکیه مردم طریقه بنام مولویه دارند بنا مولــــوی ازانهاست
ر

>>>   مردم این سرزمین که همان مردم قدیمند واین مفاخر هم در دوره ای زندگی میکردند که حکومتها خراسانی بوده اند وسالها پارس جزءقلمروخراسان (افغانستان )کنونی بوده وکشوری هم به نام ایران وجود نداشته.ودر اصل نام ایران و افغانستان جعلی اند.پس ما باید از حق خود دفاع کنیم واز دست درازی اجنبیها جلوگیری کنیم.

>>>   نگران نباشید این تصمیمها قابل تقییر است.ومسئولان باید تلاش کنند وبه این تصمیم هرچه سریعتر اعتراض کنند.

>>>   نگران نباشید این تصمیمها قابل تقییر است.ومسئولان باید تلاش کنند وبه این تصمیم هرچه سریعتر اعتراض کنند.

>>>   مولانا کاملاً شاعر سوچه و پاک افغانی است. قسمیکه از تخلص اش بر می آئید،از بُخدی باستان ویا بلخ شریف امروزه.مکانی است در ماورای آمو دریا یا افغانستان امروزی.چون گرویده حضرت شمس تبریزی وشاگردی حضرت شمس را کرده آثارش را بنام کُلیات شمس کرده و آثار متعدد دیگر هُنری،فلسفی ،ادبی مثل مثنوی شریف ....دارد.و آن آغای ایرانی که مولانا متعلق به ایران است،کاملاً به بیراهه رفته اید.متاسفانه 35-40 سال جنگ در افغانستان ما تمام چیز های خود را از دست دادیم.بیش از 76000 آثار خورد وبزرگ ما از موزیم ملی به کشور های همسایه وجهان از دست یک ....ه سرقت رفت وکشور های چون ایران آثار گرانبهای هُنرمردان،نویسندگان وشعرای مارا سرقت هنری کرده و بنام خود میکنند. ما افغانی ها هیچوقت سعدی،حافظ شیرازی،محتشم کاشانی،صائب،وصال شیرازی,عُمر خیام،فردوسی و.....کاملاً ایرانی است.ما هیچ ادعایی نداریم.ابن سینا بلخی،مولانا جلال الدین محمد بلخی،بیدل،سنائی غزنوی،رابعه بلخی،ظهیر الدین فاریابی .....متعلق به باختر زمین یا خراسان ویا افغانستان امروزی است.شما ایرانی ها زیاد چالاکی نکنید.شما ادعای مرزی با تمام کشور های همسایه تان آذربایجان،عراق،عمارات مُتحده عربی ،ترکیه وکویت دارید وهمه چیز هارا متعلق به ایران میدانید.در حالیکه افغانستان هم قدامت تاریخی 5000 ساله دارد.
م.م کابل.

>>>   پارس همیشه جزئی از خراسان بزرگ بود وسالها تحت حکومت حکمرانان خراسان زندگی میکردند ..یا مورد اشغال ومستعمره خارجیها بوده حال که از استعمار خارج شده اند ادعاهایی بزرگ میکنند. اول ثابت کنید کی در تاریخ کشوری به نام ایران بوده ویک دولت ایرانی رانام ببرید بعد ادعا کنید کمبود های خود را از دیگران به سرقت نبرید.

>>>   ﻣﺮﺩ ﺍﻓﻐﺎﻥ ﺍﻡ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭﻃﻦ
ﻫﺮﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﻮ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﻭﻃﻦ
ﺟﺎﻥ ﻓﺪﺍ ﺳﺎﺯﻡ ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻡ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻨﮓ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ
ﻫﺮﻃﺮﻑ ﺷﻬﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﺯﺭﺍﺳﺖ
ﮐﻮﻩ ﺩﺷﺘﻢ ﮐﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ
ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﺍﻡ ﺑﻠﻨﺪ
ﻫﺮﮐﺠﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺯﺑﻨﯿﺎﺩﻡ ﺑﻠﻨﺪ
ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﻡ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭﻃﻦ
ﻏﺎ ﺯﯾﺎﻥ ﻫﻢ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻭﻃﻦ
ﺧﺎﮎ ﺍﻓﻐﺎﻧﻢ ﺑﮕﻮ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
" ﻣﺤﺒﻮﺏ ” ﺍﻡ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﺳﺘﺎﻥ
ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺎﺭ ﺩﻝ
ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺎﺭ ﺩﻝ ﻫﻤﻪ ﺍﺯﺭﻧﮓ ﺧﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺯﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﺷﻤﻊ ﻣﯿﺸﮑﻨﺪ ﺯﻧﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﺁﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﮐﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﺑﯿﺖ ﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺣﻠﻘﻪ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﮔﻮﯾﺪ ﺑﻤﻦ ﺳﺨﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺑﺴﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﯾﺎﺭﺏ ﺩﮔﺮ ﻧﻤﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺑﺪ ﺯﻣﻦ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺶ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﺑﺨﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﻗﻠﺐ ﺍﻡ ﭼﻮﻻﻟﻪ ﺩﺍﻍ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﺯﺩ
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺸﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮﻭﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﺑﻠﺒﻞ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺸﻌﻞ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻼ ﻡ ﺭﺳﺎﻥ ﺗﻮ ﺯ " ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﺍﺑﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ ﮐﻢ ﺭﻭ ﺧﻮ ﭼﻮﻣﻦ
ﻻﻟﻪ ﻫﺎ ﺻﺪ ﺩﺍﻍ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺑﻮ ﭼﻮﻣﻦ
ﻋﻤﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺪﻫﺎ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺵ
ﻏﺮﻕ ﻣﯿﺸﺪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺩﺭﺁﺑﻬﺎ ﻫﺮﺳﻮ ﭼﻮﻣﻦ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎ ﺁﻣﺪ ﺯﻣﮋﮔﺎﻥ ﺧﻤﺎﺭ ﺑﺮﺁﺭﺯﻭ
ﺑﻠﺒﻼﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﺩ ﻫﺮﻃﺮﻑ ﺑﯽ ﺧﻮ ﭼﻮﻣﻦ
ﺳﺒﺰﻩ ﻫﺎ ﺳﺮﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﺩﺭﻫﺮﻃﺮﻑ ﻓﺼﻞ ﺑﻬﺎﺭ
ﺑﯿﮑﺴﺎﻥ " ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﭼﻮﻣﻦ .
حبیب الله یوسفزی

>>>   آفتاب با دو انگشت پنهان نمی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان همه میدانند که مولانا زاده بلخ باستان است متعلق به افغانستان است پیگیری چنین قضایا مربوط وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ میشود باید جدی پیگیری کند به این انداره سرقت فرهنگی جای خجالت است به سطح کشور ی .

>>>   حرف بی حساب بی جواب نیست.
یک نفر آمده میگوید کشوری به نام ایران نبوده برادر محترم با این نویسه جهل و کمبود دانش خود را نمايان میکنی و آثار و کتب تاریخی ادبی و... از قرنها قبل از همه این دانشمندان و شاعران موجود است.
شکوه و عظمت ایران و اتقان تاریخ و تمدن ایران در آثار ادبا و شعرا و تاریخ نویسان و زبانشناسان آن قدر قوی هست که با صد گفته مثل تویی (که خود را به من ندانم میزنی ) زیر سوال نمیرود با پوشاندن حقایق تمدن های عظیم چون ایران و هند و روم برای افغان تاریخ درست نمیشود دست از جعلکاری بردارید که فقط خود را بی آبرو میکنید.

>>>   م . م کابل با دروغ برای افغانستان تاریخ سازی نکن که انگار کسی نمیداند صد و پنجاه سال پیش این نام بدست انگلیس ها جعل شد

>>>   جناب م.م کابل در جواب دروغ شما همین بس که همین سنایی غزنوی که میگویی افغان بوده و بدنش را در گور میلرزانی هشت قرن پیش خود را ایرانی خوانده اگر میخواهی باز هم برایت از سایر شعرا بنویسم تا بدانی چقدر بدون دانش هستی
سنایی غزنوی (سخنور سده پنجم خورشیدی) سروده است:
تا در ايران خواجه بايد، خواجه «ايران شاه» باد
حكم او چون آسمان بر اهل ايران، شاه باد!
ناصر خسرو قباديانی (سخنور سده‌پنجم هجری خورشیدی) سروده است:
برون كرده است از ايران ديو، دين را - ز بی‌دينی چنين ويران شد ايران
خاقانی شروانی (سخنسرای سده ششم خورشیدی) گفته است :
چون غلام تو است خاقانی، تو نيز- جز غلام خسرو ايران مشو

>>>   حکیم ابو القاسم فردوسی:
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

>>>   نگذار تاریخ توسط قوم اوغان ها جعل شود که این ها چنان عادت به تقلب دارند که اگر امروز میگویند هند و ایران ملک افغان ها بوده است و ایران با این عظمت را که در کتب تاریخ لیسه خود هر چند جعلکاری شده به آن اعتراف کرده اند امروز منکر میشوند به خاطر آن است که دیروز تاجیک و هزاره را افغان خواندند و سکوت کردیم و پس فردا همه تاریخ را جعل میکنند دقیق مشل انتخابات جعلی که شد
امیر تاجیک

>>>   در دایره المعارف آریانا آمده است:
« واژه هایی «افغان» و «پشتون» در افغانستان در اغلب موارد به گونه مترادف به کار رفته اند.
به تدریج نویسنده گان دیگر نیز این اسم را ثبت و ظبط کردند و بر دایره ی نفوذش افزوده شد تا جایی که در قرن دهم هجری نام قسمت بزرگی از قبايل پشتون اين منطقه شد و تمام قبايل ابدالی آن را در بر گرفت. در قرن دوازدهم اسم تمام قبایل پشتانه ی «افغانستان» اعم از ابدالی و غلجائی گردید. و در سده سیزدهم، وسعت معنایی آن به اندازه ی شد که عنوانی برای تمامی ملت افغانستان اعم از تاجیک، پشتون،بلوچ،هزاره و غير آن گشت و جايگزين نام پيشين « خراساني» گرديد.
واژه پشتون از مفاهیم « پکت» و «پکتویکی» مشتق شده است که این دو نام از جمله نامهایی اقوام یازده گانه آریایی است که با واژۀ پشتون مطابقت دارد.
در آثار قدیم شرق میانه واژۀ «افغان» و «پشتون» هیچگونه تفاوت را نمی پذیرد.
فارسی زبانان افغانستان نیز این قبیله را بنام « افغان» یاد می کنند تا «پشتون».
مردم عوام تاجیک آنان را « اوغان » و مردم هند به آنان «پتهان» می گفتند.»

>>>   میر غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نگاشته است که واژۀ « افغان» در قرن دهم معرب «اوغان» بود و در مورد قسمتی از قبایل پشتون کشور در آثار نویسنده گان پدیدار شد و به تدریج مفهوم آن وسیع تر شده میرفت تا در قرن هژدهم حاوی کلیه پشتون هایی کشور گردید.
« افغان »، نخستين بار در قرن چهارم هجری درباره ی برخی از قبايل پشتون منطقۀ شرق خلافت اسلامی در آثار نويسندگان مسلمان استعمال شد.
کاربرد واژه « افغان» به مفهوم « پشتون» در کتاب هایی « حدودالعالم»، « تاریخ یمینی»، و « تاریخ بیهقی» نیز آمده است.
به عقیده برخی ها هنگامیکه بخت نصر این ملت (پشتون ها) را زیر فشار اسارت گرفت آنان از درد و اندوه زیاد آه و فغان میکردند که از همان آوان به این نام یادمیشوند.
به عقیده بر خی از مؤرخان دیگر، این واژه در نخست«اغوان» سپس «اوغان» و با مرور زمان به شکل«افغان» در آمده است.

>>>   از خواندن چیزی که بخوانی و ندانی
هرگز نشود حاصل چیزیت جز افغان

گر جهل ترا درد کردی از تو
بر گنبد گردان رسیدی افغان
« ناصر خسرو »

>>>   یوسفزی این شعر را از کجا کپی کردی ا شما روحیه شاعرانه و لطافت بعید است

>>>   از قیود هراس، آزادم؛ بنده‌ام عشق را و دل‌شادم
تیشه بر فرق خویش می‌کوبم، جان شیرین‌به‌دست؛ فرهادم
قصد دارم مخاطبم باشم، درد خود را به خویش واگویم
با مزاج تو گر نمی‌آید، پنبه و گوش؛ گفتِ استادم
ای من‌ام! ای مخاطب دردم! ای‌که گم کرده‌ای نشانت را
ای من! ای بی‌شناسنامه‌ترین؛ ای تو هم‌سرنوشت و هم‌زادم!
آریایی‌تبار، یعنی تو! رفته تاریخ، از فراموشت
آریایی‌تبار، یعنی من؛ برده تاریخ، اینک از یادم
چون گلوی پرنده خونین‌است، پنجه‌های برادرش طوفان
سرخْ‌مست از غرور نادانی، گشته‌ام طعمه، اوست صیادم
پای لُچ کرده بهر آزارم، دیو جهل و تعصب و ظلمت
مادرم را به فحش می‌بندند؛ میهنم را، زبان و اجدادم
تیغ، مانده‌ست گزمه بر جانم؛ تا بگویم که بنده افغانم
من مگر ننگ دارم از نامم، من مگر بی‌اساس و بنیادم
شهرت مادرم قمرگل نیست، هرکه نامی براش بگزیند
شهرت مادر من ایران است، آریاناست خاک آزادم
گفته‌ای: داغ می‌روی شاعر! هرچه باشد برادر ماهست
خوانده‌ام من برادرش عمری، خواهرم هم نخواند این آدم
جگرم سوخته‌ست از تبعیض، زین سبب قوغ واژه دَر دادم
زین سبب گُر گرفته‌ام چون‌که؛ می‌دهد تکّه‌تکّه بر بادم
باید از پای خویش برخیزم، کشورم نام کشورم باشد
ورنه پامال هر سگی هستم، ورنه بی‌پاسخ است فریادم


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است