افغانستان کشوری که از اشتباهات خود نیاموخت
شکست نظامی جامعه جهانی در افغانستان کمتر از شکست نظامی شوروی سابق نیست. در حدود زیادتر از چهل کشور غربی به مثابه جامعه جهانی در مدت تقریبآ یک و نیم دهه در افغانستان طرح های سیاسی و اقتصادی ارایه دادند 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۱۴    ۱۳۹۵/۲/۱۲ کد خبر: 115295 منبع: پرینت

این روزها، پس از دو سال حکومتداری داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله در قامت رياست جمهوری، بازار اتهام زنی ها در زمينهء «بی کفایتی حکومت افغانستان» بسيار گرم شده است. از افغانستان خبر پشت خبر می رسد که دولت در حالت سقوط است. انتقادات از دولت وحدت ملی بالا گرفته تا آنجا که در ماه‌های اخیر، بعضی سیاستمداران قدرتمند از دولت جدا شده‌اند و گروه‌‌‌های اپوزیسیون تشکیل داده‌اند.
از جمله آقای انورالحق احدی یکی مریدان خاص داکتر اشرف غنی که "جبهه ملی افغانستان نوینی" را چند ماه پیش تشکیل داده و خواهان انتخابات زود هنگام است.

اعضای هیات اعزامی آقای حکمتیار به کابل به بی‌بی‌سی می‌گوید که آنها بدون هیچ ‌شرطی و با "اخلاص تمام" وارد پایتخت شده و برای رسیدن به تفاهم و توافق با حکومت اشرف غنی گفتگو می‌کنند تا به افغانستان صلح بازگردد.

همزمان گروه های تروریستی خلافت اسلامی داعش" بخش خراسان" در نواحی کنر پایگاه تبلیقاتی خلافت اسلامی را سر و سامان دادند. جهادی های ما، مانند امیر حوزه هرات اسماعیل خان و عبدالرب سیاف و غیره از حکومت دلخوشی ندارند.

برخی از برادران طالب نظر به رسوم تاریخی خود، میل دارند که هم به نعل بزنند و هم به میخ، آنها مستقیم به ندای آقای پوتین لبیک نگفتند، لاکن در قفا به مثابه نیروی محافظ روسیه علیه گروه خلافت اسلامی داعش حاضر به جنگ اند. چنانچه به تاریخ 24 دسامبر 2015 در وب سایت بی بی سی گذارشی تحت عنوان " روسیه و طالبان : "دشمنان دیروز شرکای امروز " به نشر رسیده است. در آن گزارش روسیه گفته است که برای مبارزه موسوم به دولت اسلانی
(داعش) به عنوان «دشمن مشترک» با طالبان تماس بر قرار کرده است. (ضمیر کابل اف) نماینده ویژه ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در امور افغانستان به خبرگزاری خصوصی انترفکس گفته است که روسیه در این مورد با طالبان منافع مشترک دارد و از دیر باز مسکو با طالبان مشغول تبادل اطلاعات بوده است.

دو هفته پیشتر از این خبر به روز پنجشنبه 15 دستامبر 2015 نورسلطان نظربایف، رییس جمهوری قزاقستان، در یک نشست مطبوعاتی مشترک با ولادیمیر پوتین، گفت که هردوی آنها "از وضعیت تاجیکستان به غایت نگران" هستند. تاجیکستان 1400 کیلومتر با افغانستان مرز مشترک رخنه پذیری دارد که در هفته های اخیر با تهدید افزایش فعالیت طالبان در مناطق شمالی آن کشور رو به رو بوده است. در ماه گذشته درگیری‌هایی در داخل تاجیکستان نیز رخ داده و دولت اسلام گرایان را عامل آن دانسته است.

اتحاد جهاد اسلامی، یک گروه متشکل از ازبک‌های طرفدار طالبان که در افغانستان مستقر است، اخیرا مدعی شده که "بسیاری" از مناطق مرزی افغانستان با تاجیکستان را تحت وارسی خود درآورده است. روسیه پایگاه بزرگی با شش تا هفت هزار نیروی قدرتمند نظامی در تاجیکستان دارد. نیروهای مرزبان روسیه تا سال 2005 از مرز تاجیکستان با افغانستان مراقبت می کردند و باور می رود مقامات روسیه قصد دارند دوباره کنترل مرز را به دست خود بگیرند.
طالبان در ماه گذشته به شهر قندوز که در موقعیتی راهبردی در شمال افغانستان واقع است، یورش بردند و قبل از آن که از مناطق کلیدی آن مجبور به خروج شوند، سه روز این شهر را در تصرف خود داشتند. همچنین افزایش فعالیت شورشیان طالبان در بخش هایی از قلمرو ولایات شمالی بدخشان، تخار، بلخ، جوزجان و فاریاب مشاهده شده است. این مناطق با کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان هم مرز هستند. از همین جهت اکنون طالبان با همکاری حکومت پاکستان، درجهت ضعیف ساختن حوزه شمال با بهم انداختن جهادی ها، والی مزار عطا محمد نور وعبدالرشید دوستم دست اند کار شده اند.

مردم بدبخت و فقیر افغانستان به هيات دولت و ریيس آن می نگرند و سر می جنبانند که چقدر زود صحبت هایی از بی کفایتی این حکومت به جراید کشیده است. برای درک آنچه امروز در افغانستان می گذرد، شناخت آنچه دیروز به این کشور رفته است، امر ضروری است. مردم افغانستان در طی دو قرن اخیر محور تلاقی دو تاریخ شدند. تاریخ اول نقطه بر خورد دو امپرطوری استعمار گر و توسعه طلب، تاریخ دوم نقط بر خورد د و جهان متضاد.

از آنجایی که سرنوشت سیاسی تاریخ معاصر افغانستان از چندین جهت با سیاست قدرت های استعماری گره خورده است، با اتکا به این واقعیت به کنگاش گرفتن هر عوامل بیرونی در زمینه حکومت سازی در افغانستان، وظیفه هر افغانستانی وطندوست است. لهذا تلاش سیاسی آقای جان کری وزیر امورخارجه امریکا در باره عناصر انتخابی حکومت امریکا "داکتر غنی و داکتر عبدالله" را باید در راستای شکست این سیاست در افغانستان به بررسی گرفت.

مسافرت آقای جان کری وزیر امور خارجه امریکا به روز شنبه نهم اپریل 2016 به افغانستان مرا به یاد مسافرت شوارد نادزه وزیر امور خارجه شوروی سابق که بعد ازامضآ قرارداد ژنو در سال 1988 به دیدار داکترنجیب الله و غیره رفقا به کابل رفته بود، انداخت. یکی از یاد ماندنی های خاطرات تلخ آن شب وزیر خارجه شوروی که درکتاب " آزادی را آینده رقم می زند" ترجمعه ناهید فروغان، تهران 1370 خورشیدی، نوشته است، راجع به ادامه فاجعه ای بی پایانی که خود روس ها آنرا بدست خود آغاز نموده بودند و...آن هیولایی آتش و خون در فضای کابل بوده است. صدای وحشتناک خمپاره ها به فضای خاموش کاخ نجیب الله نیز اثری گذاشته بود...
بیست و‌ هشت سال بعد از آن دیدار آقای جان کری در همان کاخ با داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله اعضای حکومت افغانستان که عناصر انتخابی حکومت امریکا هستند، در هیولایی صدای راکت و خمپاره ها برادران طالب با هم دیدار نمودند.

شکست نظامی جامعه جهانی در افغانستان کمتر از شکست نظامی شوروی سابق نیست. در حدود زیادتر از چهل کشور غربی به مثابه جامعه جهانی در مدت تقریبآ یک و نیم دهه در افغانستان طرح های سیاسی و اقتصادی ارایه دادند. در آغاز حکومت امریکا خلاف خواست مردم افغانستان، یک نظام سیاسی ریاست جمهوری را در قالب ایدئولوژی اسلام محمدی بریاست جمهوری حامد کرزی آرایش داد، از همان لحظه نخست تا امروز این ساختار ناکام از آب در آمده است، ولی حکومت امریکا بازهم تاکنون پشت این کشتی شکسته با عناصر ناکار آمد آنرا گرفته است.

از نگاه اقتصادی، جامعه جهانی در حدود یک ترلیون دالر در افغانستان مصرف کرده است. از آنجایی که پروسه تجمع مفاد در تولید سرمایه داری از نگاه تیوری اقتصادی سیاسی از چپاولگری سرهم می شود. این روند با سیستم جامعه قبیلوی افغانستان که از نگاه مرحله گذار، چپاولگری را در ساختار خود دارد، گره خورد. در نتیجۀ بافت این دو سیستم، از مجموع پول مصرف شده در افغانستان در حدود 90 در صد وا پس به جیب لابیی ها جامعه جهانی و حاکمان کشور افغانستان که از اعضای حکومت بودند، رفته است. امروز ما بعد از 14 سال حضور جامعه جهانی در افغانستان با مصارف هنگفتی که صرف این کشور شده است:
ـ نه یک برنامه درست اقتصادی از بانک جهانی وآسیایی پیاده شد.
ـ نه یک قشرنو پای محکم سوداگری بخاطر حفظ منافع اقتصادی افغانستان و جامعه جهانی بوجود آمد.
ـ نه ساختار حکومت افغانستان سر و سامانی حقوقی و اجتماعی پیدا کرد.
ـ نه هم سر زمین افغانستان از شدت جنگ و خونریزی تروریست های مذهبی آرام شد.

برعکس از زمان حضور فعال جامعه جهانی در افغانستان تولیدات تریاک افغانستان رشد چشمگیری نموده است. سالانه بین 7 تا 9 میلیارد دالر از تبادله فروش تریاک و هیرویین نصیب قدرتمندان مافیایی دولتی وشخصی ما می شود. حالا اگر به احصاییه منابع رادیو و تلوزیون های خبری افغانستان اتکا کنیم، فروش تریاک و هیرویین ما در سال گذشته به 70 میلیارد دالر رسیده است. در حدود زیادتر از یک میلیون معتاد داریم. بازار خود فروشی رواج یافته فقر و پناه گزینی جوانان ما به نسبت عدم بازار کار بیداد می کند.

براستی مصیبتی های که بعد از اشغال نظامی شوروی و حمله نظامی امریکا بر افغانستان وارد آمد، ابعاد سرگیج آوری پیدا کرده است. سه دهه قبل اقتصاد دان و روشنفکر مصری سمیرامین (Samir Amin) در کتاب نقد اقتصاد سیاسی در باره روابط اقتصادی و اجتماعی جهان محروم نوشت که: اشغال و حمله نظامی ساختار اجتماعی و اقتصادی و تکامل طبیعی جامعه را برهم میزند. این خود موجب بی سامانی و رنج و فقر توده های عظیمی از مردم مرز و بوم میگردد. روابط اقتصادی و اجتماعی که از طریق فشار سیاسی و نظامی بر یک کشور وارد می شود، بافت جامعه را عمیقآ تغییر میدهد. این تغییرات اجتماعی فقط منحصر به تولید نیست، بلکه ترکیب قشری جامعه زیر ستم را نیز تغیر می دهد.

افغانستان از نگاه سیاسی بعد از جنگ دوم جهانی و آغاز همزيستی اجباری جنگ سرد مابين غرب و شرق (امريکا و شوروی)، قرار گرفت. اردوگاه شرقی توانسته بود در افغانستان جای پای محکمی برای خود تعبيه کند. يعنی، پس از سر نگونی رژیم شاهی، حزب دموکراتیک خلق در صحنه سیاسی رسميت يافت و به بازيکن مهمی در صحنهء سياسی کشور تبديل شده بود. بعد از کوتای دومی و روی کارآمدن این حزب، سرنوشت سیاسی افغانستان با دخالت صريح شوروی گره خورد. تيرباران توده های بی شکل، زندانی کردن دگراندیشان و قتل های زنجیری روشنفکران توسط رهبران حزب وابسته به شوروی، وسیله زيربنائی فرهنگی افغانستان که قشر روشنفکر آن بود، نا بود گردید.

قشر واپسگرا یی که در ساختار جامعه عقب ماندۀ افغانستان وجود داشت، ولی در صحنه سیاسی افغانستان حضور نداشت، با آغاز زمامداری حزب دموکراتیک خلق ، به کمک نظامی و پولی امريکا و برخی از کشور های اروپای و کشورهای عربی در صحنه سیاسی افغانستان ظهورنمود. حکومت امریکا و کشور های غربی برای رسیدن به مقاصد خود از رهبران تنظیم های مذهبی ما خوب بهرۀ سیاسی بردند.

سه دهه پیش بعضی از رهبران مذهبی افغانستان نزد بخشی از مردم فقیر ما که به علم و دانش دست رسی نداشتند، طوری وانمود می شد که گویا آنها، تباری از نمایندگان سایه خدا و چون شجره اصحاب طاهرین در خدمت وجایب ملی و مردمی قرار دارند. در حالیکه واقعیت مسلم برعکس آن بوده است. همین رهبران جهادی با پشتوانه پطرو دالر و ارتباطات با مقام های مسکو و به کمک استخبارات غرب و پولیس پاکستان در پشاور حکمفرمایی می کردند.

بی دلیل نیست که آقای پوتین امروز دست دوستی دوباره به برادران طالب دراز می کند. عطف به اين سوابق، چون نيک بنگريم، می بينيم که هم اکنون شرق و غرب، هر دو، در افغانستان بین بنیادگرایان مذهبی ما صاحب يار و نفوذند. اما در حال حاضر اردوگاه غرب، با همياری جهادی ها سابق و روحانيت وابسته به او، همراه با قشر نو پای بازاری ـ که در آغاز دست ساز شرکت های غربی بودند ـ در تعيين سياست های مملکت در راستای منافع اردوگاه غرب دست بالای را دارند.
اگردر پی يافتن دليل شکست نظامی اردو غرب در افغانستان باشیم هرگز نمی توانيم نقش یکی از عوامل، بازدارندهء روسیه و جهادی های وابسته به روسیه و طالبان را در اين شکست نا ديده بگيريم؛ واقعیت اين است که روس ها غیر مستقیم کارگردان هنرپيشه های سیاسی برخی از جناحهای حکومت افغانستان اند.

در اینجا می خواهم فقط اين نتيجه گيری بديهی را مطرح سازم که «امپرياليسم به سرکردگی امريکا» تنها نوع امپرياليسم واقعاً موجود نيست و آقای پوتين در کاخ کرملين ادامهء همان پطرهای کبير امپراتوری روسيه است که خواب پيشينيان اش را در مورد سیاست استعماری ماهرانه متحقق می سازد.

ما می دانیم که در اوضاع سياسی امروزی افغانستان با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، در وضعيتی که ما اکنون در آن به سر می بريم، و با مخدوش شدن هويتی که یک روزی ما خيال می کرديم داريم و به آن دلخوش بوديم، ولی اکنون بسيارانی ـ از جمله خود من ـ دراين انديشه فکر میکنم، که با اين نظام اسلامی «فرهنگ هويتی» ما اگر داشتیم؟ چه بوده؟ و آینده چه خواهد شد؟
در طول تاريخ همواره جهل، نادانی و خرافه در اجتماع هنگامی شکل گرفته است که برای آدمی پرسشی پيش آمده و او، به لحاظ بی اطلاعی و مجهز نبودن به روش های راه بردن عقل، برای پرسش مزبور پاسخی بی اساس يافته است، به همين دليل تاريخ بلند بشر، تاريخ خروج تدريجی و دردناک او از سياهی خرافات نيز هست. اکنون قسمت زیادی از مردم ما چه در داخل و چه در خارج افغانستان در این برزخ گیر کرده اند.

مشکلات ما افغانستانی ها عدم آموختن از تجاروب تاریخ ما است. حتی بسیاری از نسل نوین ما چه درداخل و چه در خارج در حوزهء علم واقعی تا هنوز نیاموختند که از «مساجد» دوری جویند و چیزی از مساجد نیاموزند. برای اینکه در مساجد، کوششی عمدی برای يافتن پاسخ های نادرست به کنجکاوی ها صورت نمی گيرد و همهء تلاش های ممکن برای جلوگيری از آسان گيری و باطل گرایی به عمل می آيد. در حالکه دنیای امروز، دنیای کنجکاوی است.
براستی که وطن ما چه تاريخ دردناکی را از لحاظ تسلط امپرياليسم های دو گانه شرق و غرب دارد. از همین جهت باید بگویم زمانیکه بحث در مورد اشغال نظامی و حمله نظامی به افغانستان آغاز می شود، گفتنی هایی که باید گفت، نا گفته می ماند. برای اینکه نسل کنونی ما عاری از تجربه می باشد. حتی قشر روشنفکر افغانستان در زمینه تغیر ساختار اجتماعی افغانستان تا هنوز شفافیت پیدا نکرده است. این خود بازگو کننده آن خواهد بود که تا چه اندازه سرنوشت سیاسی افغانستان با سیاستهای دنیای غرب و شرق گره خورده است. آن هم بصورت غيرمستقيمی بواسطهء آن که نتوان مدعی تشکل حکومتی توسط نیرو های وطندوست از جوشش درونی خود شد.

آيا از اينگونه تسلط دوگانه در این گذرگاه، گريزی هم برای افغانستان وجود دارد؟
آيا مردم فقیر ما ناچارند يکی از دو تسلط شرق يا غرب را انتخاب کنند؟
و يا در اين ميانه راه حل سومی نيز برای افغانستان وجود دارد؟
چنانچه همین حکومت، در جريان انتخابات متعدد و «پرشور!» گذشته، از اين خشنود بود که توانسته است مردم را ـ گروها گروه ـ به پای صندوق های رأی بکشاند، ولی اين بار خود موجبات بی رمق بودن کارش را فراهم ساخته و شورآفرين، قفل های سنگين درهای جامعهء بستهء افغانستان را سنگين تر از هميشه کرده است. شرایط کنونی روزهای بدتر و اندوهناک تری به اسيران جامعهء بسته خبر می دهد.

کاملا آشکار است تا زمانیکه در افغانستان حکومت اش «از جوشش نیرو های وطندوست ملی» سرهم نشود، با عناصر بنیاد گرایان مذهبی وجوجگان برخاسته از خاکستر حزب دموکراتیک خلق و پرچم که آنها پرورده سیاست استعماری اند، حضور این دو جناح قدرت طلب در ساختار حکومت با همان هويت اسلامی اش، تکرار تاریخ است و بس.

با عرض حرمت . تورنتو اپریل 2016 کانادا
داکترلطیف طبیبی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   با عرض سلام خدمت دکتر طبیبی از نوشته شما استفاده کردم.
دو نکته به نظرم می رسد که خدمتتان عرض می کنم.
اول این که هزینه کرد 1 تریلیون دلاری جامعه جهانی در افغانستان بسیار غیر منطقی به نظر می رسد. ضمن این که بسیاری از این هزینه ها دوباره به جیب خود کمک کنندگان برمی گردد. مثلا کمک هایی که آمریکا در چهل سال اخیر به مصر داشته است عمدتا کمک های نظامی بوده که مصر با خرید تجهیزات نظامی از آمریکا عملا دوباره پول ها را به خود آمریکا برگردانده و باعث تقویت صنایع نظامی خود آمریکا شده است. یعنی در ظاهر کمک به مصر بوده اما در عمل نفع آن به خود آمریکا برگشته است. در مورد افغانستان نمی دانم کمک ها به چه صورتی بوده اما احتمالا به همین شکل انجام شده است.
دوم این که فرموده اید از مساجد دوری گزینند و چیزی از مسجد نیاموزند. این حرف کاملا نادرست است. مثلا در ایران بسیاری از مساجد فقط کارکرد مسجد را ندارند و در آن ها کلاس های آموزشی مثل کلاس های زبان انگلیسی،خیاطی، گلدوزی، کلاس های ورزشی و .... آموزش داده می شود. بسیاری از مساجد در اوایل انقلاب اسلامی در ایران در روستاهای دور دست که مردم بیسواد بودند به کلاس سواد آموزی تبدیل شدند و خیلی ها را با سواد کردند. یعنی مسجد فقط محل عبادت نبود و نیست بلکه محلی برای فعالیت های اجتماعی و فرهنگی هم بوده است. در خود خراسان باستان چقدر دانشمندانی بوده اند که هم عالم دین بوده اند و هم عالم دنیا مثل ابن سینا که هم الهیات و فقه خوانده بود و هم پزشک بود. در دوران جهالت اروپا پیامبر اسلام فرمودند علم را بیاموزید هر چند در چین باشد و تاکیدات زیاد دیگر بر اهمیت علم. فکر می کنم منظور شما از مسجد و دین، خرافات وهابیت باشد که به اسم اسلام به خورد مردم داده می شود. البته این چرندیات وهابیت از وقتی پایش به افغانستان باز شد منشا تمام مشکلات این کشور شد و گرنه خود دین اسلام و مسجد مشکلی ندارند.
با تشکر اشکان

>>>   دلایل ایجاد خیابان به نام محمد گل جنایت کار را آقای عطا نور می گوید !
اما پاسخ های داکتر لطیف پدرام بخوانید !
مسوولان دولتی بی مسوولیتی کردند
هتلر،هنرمندونقاش بود.نرون،چنگ مینواخت وروم رابه آتش می کشید.ناصرالدین شاه،شعرمی گفت وکله منارمی ساخت،محمدگل مومندشعرمی سرود ومیراث فرهنگی وسنگ گوراقوام دیگررابی رحمانه نابود می کرد.
درمیدان برلین برای هیتلرنقاش بنای یادبود نمی سازنداکیدآ ممنوع است.وجدان مدنی آلمانی هاچنین اجازه ی رابه کسی که اردوگاه های مرگ برپاکرده است نمی دهد.برای نرون جشن تجلیل وبزرگداشت نمی گیرند.برای ناصرالدین شاه هم مجسمه ی انسانیت نمی تراشند.محمدگل مومندشاعرونویسنده ای است(اگرقبول کنیم وجدی بگیریم)که براقوام دیگر ظلم،استبدادوبی عدالتی فرهنگی رواداشت.ستم وبی عدالتی ازنوع جرایم ضدبشری. برای همین بودکه سران حزب دموکراتیک،حتاآن هایی که آشکاراشوونیزم عظمت طلبانه ی پشتون راتقدیس می کردندویا درقلب خودبه آن باورداشتند،متکی برهمان بینش طبقاتی-حزبی خودشرم داشتند که بنای یادبود برای محمدگل مومندبرپادارند.چنین کاری رابااصول اعتقادی خود،مخالف می دانستند.آن هاتنهابرپایگاه دنیایی نشسته بودند وشما که اکنون بردوسکوی دین ودنیا نشسته ایدچگونه اجازه می دهید برای آدم ای یادمان بگذاریدکه ازلحاظ های بسیاربه ویژه حقوق بشری اعمال سنگینی انجام داده است. مسوولان دولت نمی بایست چنین کاری رااجازه می دادندچراکه بی حرمتی به حقوق اقوام ونقض آشکارآن بود.
لطیف پدرام

>>>   من هم با این مقاله موافق هستم و حقایق های را بیان کرده است به خصوص در مورد شعار دروغین غرب در باره اقتصاد کشوره افغانستان .
تشکر بازم حبیب الله یوسفزی

>>>   آقای پدارم شما همه چیز را برای خود می خواهید برای دیګران نه ، افغانستان از همه اقوام با هم برادر اند ، عطای نور که همه بلخ را از خود شمرده کسی دیګر را اجازه نمیدهد که در آن تصرف نماید و چوکی ولایت را تا مردن از آن خود کرده است قوم پرستی و نژاد پرستی و تعصب زبانی را به لحاظ خدا بګذارید و با هم دست برادری بدهید ووطن خویش افغانستان را آباد کنید تا کی به این تنګ نظری ادامه میدهید زیرا همه ماو شما از یک خدا و پیمبر پیروی میکنیم و الحمد لله مسلمان هستیم.
فیض محمد از بلخ

>>>   جناب : داکترلطیف طبیبی
با سلام خدمت شما
در مورد آن بخش از نوشته اتان که در نوشته اید : " حتی بسیاری از نسل نوین ما چه درداخل و چه در خارج در حوزهء علم واقعی تا هنوز نیاموختند که از «مساجد» دوری جویند و چیزی از مساجد نیاموزند. " می خواستم مطلبی را بیان کنم :
جمع دین باوران در جامعه اسلامی را به سه دسته بندی کلی می توان دسته بندی کرد 1- متحجرین ، این جماعت کسانی هستند که از دین ، قشر خارجی و پوسته بیرونی آن را که سهل الوصل و در همه حال در دسترس است می شناسند و به آن قناعت می کنند برای این جماعت شریعت ، با همان فهمی که خود از آن دارند ، همۀ دین است و غیر از آن هرچه باشد غیر دینی است و عمل به غیر از آن بی دینی است و سزاوار کوبیدن و تکفیر است این یک دسته 2 - سکولارها ی دین باور ، این جماعت دین را برای ارتقاء حالت های روحی و روانی فرد بشر و برای رسیدن به حالت های روحانی جمعی باور دارند و معنویت را جزء لازم از زیست بشر قبول دارند . اما در باور این دسته دین هم مانند مقولاتی چون اقتصاد و سیاست و فرهنگ از اجزاء ساخت جامعه بشری است و بدون آن کنترل از دست مدیران جامعه خارج می شود بنابراین اگر دین در خدمت سیاست گذاری های جامعه که به روش های علمی صورت می گیرد قرار بگیرد نه تنها بد نیست که حتی مطلوب است . این گروه هر جا که لازم باشد دین را در پای پیشبرد هدف های دیگر قربانی می کنند . 3 - دین باوران عقل باور : نزد این دسته از دین باوران هیچ تمایزی بین عقل و دین وجود ندارد هرچه را عقل تائید می کند لاجرم مورد تائید دین هم هست و آنچه را دین می پذیرد حتما عقل هم تائید می کند آن دسته از آموزه های دینی که با اصول محکم عقلی سازگار نیستند ، اصیل نیستند و به نام دین بنا بر دلایلی و توسط افراد سود جو به دین وارد شده اند و قابل اعتنا نمی باشند . شریعت در این باور فقط قشر دین است که برای رسیدن به مغز دین باید آن را حفظ کرد و طراوت بخشید اما لذت واقعی دین و بهره نهائی دین مغز آن است که برای رسیدن به آن عمیق تر از قشر و پوسته باید وارد شد .
مسجد تا در دست کدام یک از این سه دسته دین دار باشد کارکرد های متفاوت پیدا می کند .
مسجد در وحله اول محلی است که آدم خاکی در برابر رب خود به خاک می افتد و به سجده می رود ، در این مرحله انسان باید از تمام منیت ها و خواهش های نفسانی ، از شهوت و غضب و وهم خالی شده باشد تا بتواند به دستور عقل به خاک بیفتد و عبودیت خود را به انجام برساند .
و نیز در مرحله ای دیگر انسان به خاک افتاده به حول قوۀ اللهی قیام می کند تا بندگی خود را ادامه دهد نه به قوه خود که برای توان خود اصالتی قایل نیست از "او" استعانت می جوید و بر می خیزد . به استعاره اگر در این برخاستن نیاز به آموختن باشد می آموزد ، اگر نیاز به رفتن باشد می رود و حکم اگر به ایستادن باشد می ایستد ، اگر نیاز به جانفشانی باشد جان فشانی می کند .
علم و دین اگر در کنار هم قرار بگیرند و با هم باشند مطلوب است و در غیر این صورت علم بدون دین می شود جنگ جهانی اول و دوم که ملیون ها نفر قربانی گرفت و دین بدون علم هم کلیسای قرون وسطا است و عملکرد داعش و القاعده و وهابیت و غیره ..
همانطور که چسبیدن به قشر دین و دوری از علم ، تحجر و جزم گرائی و نامطلوب است و باعث پس رفت جامعه بشری می شود ، علم زدگی بدون دین هم باعث فلاکت و ادبار بشر است . شما در کانادا نشسته اید و مدرن ترین دستاورد های علمی بشر امروز را هر روز می بینید این ها همه پیشرفت است اما هیچوقت به این فکر کرده اید که ما در چه دوران وحشتناکی از سایه مخوف ده ها هزار بمب اتمی و هیدروژنی هولناک زندگی می کنیم روزی که کلید این بمب ها یکی یکی زده شود دیگر کره زمین جای زیستن نخواهد بود . جنگ جهانی اول و دوم را به خاطر بیاورید . اکنون اگر این اتفاق نمی افتد نه به این دلیل است که عقل بشر غربی تا به آن اندازه رشد کرده است که مانند پدران خود در هشتاد نود سال پیش دنیا را به آتش نمی کشند بلکه به این دلیل است که بشر غربی از توانائی های مخرب حریف خود می ترسد و زیر سایه این ترس دائم ، بشر چند صباحی فرصت پیدا کرده است که به زندگی خود ادامه دهد .
اگر راه نجاتی برای این وضعیت غیر عقلانی بشر امروز وجود داشته باشد بر خلاف نظر شما پر کردن مسجد ها است اما نه مسجد هائی که در دست امامان متحجر است و نه مساجد رسمی دولتی سکولار ها . مسجد هائی که بر آن عقل حکم فرمائی می کند و در آن مومنانی سر بر سجده عبودیت بر زمین می سایند که منیت خود و شهوت و غضب و وهم خود را پیش از آمدن به مسجد در کنترل عقل که بهترین اعطای خالق به مخلوق است در آورده باشند و از خالق هیچ نخواهند جز توفیق عبادت .
شهروند - ایران


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است