راه های رهایی از پاکستانیزه شدن
افغانستان برای رهایی از مداخلات خارجی نیاز به تحکیم دولت ملی دارد. دسترسی به دولت ملی زمانی میسر است که منافع ملی دولت‌هابر بنیاد اراده‌ همه‌ شهروندان کشور بدون هیچگونه تبعیض شکل گیرد 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۲۹    ۱۳۹۴/۹/۱۹ کد خبر: 107825 منبع: پرینت

چندی پیش مقاله‌ ای نوشتم به نام «چگونه پاکستانیزه شدیم؟» و تلاش کردم جنبه‌های اصلی تاثیرگذاری پاکستان را بر فضای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان مورد بررسی قرار دهم اما این مقاله، بی‌درنگ، پرسش دیگری را بر انگخیت. این پرسشِ مهم «چگونه از پاکستانیزه شدن افغانستان رهایی یافت؟» را در بر می‌گرفت. در مقاله‌ کنونی تلاش کرده ام تا به این پرسش دشوار پاسخ ارایه دهم.

1. تقویت پایه‌های دولت ملی
افغانستان برای رهایی از مداخلات خارجی نیاز به تحکیم دولت ملی دارد. دسترسی به دولت ملی زمانی میسر است که منافع ملی دولت‌هابر بنیاد اراده‌ همه‌ شهروندان کشور بدون هیچگونه تبعیض شکل گیرد. برای شکل‌گیری دولت ملی مولفه‌های زیر را باید انسجام بخشید:

مدیریتِ قدرت سیاسی
مدیریتِ قدرت سیاسی به معنای سازماندهی منابع اقتصادی از طریق ظرفیت‌های حرفه‌ ای (تخصصی) بدون در نظر داشت تبعیض و امتیازات مصلحت‌طلبانه برای شهروندان است. سازمان‌دهی قدرت سیاسی از طریق اداره های عامه صورت می‌گیرد و شهروندان باید دسترسی بایسته و شایسته به ادارات عامه حاصل نمایند.

اقتدار سیاسی
قدرت سیاسی زمانی به اقتدار سیاسی مبدل می‌گردد که مشروعیت و مقبولیت اجتماعی حاصل کند. در اینجا دموکراسی، نقشِ سازنده‌ی شهروند را در تعیین سرنوشت قدرت سیاسی بر ملا می‌سازد. هر رای شهروند پایه‌های مشروعیت اقتدار نظام سیاسی استحکام می‌بخشد.

منافع ملی
گذارِ قدرت سیاسی به اقتدار سیاسی، منافع مشترک شهروندان را خلق می‌کند. اگر گذار از قدرت سیاسی به اقتدار سیاسی با شفافیت و هماهنگی با جامعه‌ی مدنی صورت پذیرد، زمینه‌های منافع روانی ملی میان شهروندان بهتر مساعد می‌گردد اما اگر این روند به صورت غیر حرفه‌ ای و با مداخلات سیاسی طی گردد، نتیجه برعکس می‌گردد.

سلطه‌ ملی
سلطه‌ ملی اراده‌ مشترک شهروندان یک نظام به منظور رسیدن به هدف مشترک (ملی) است. با شکل‌گیری منافع ملی، هویت و فرهنگ ملی شکل می‌گیرد. یعنی شهروندان خود را در چهارچوب نظامی حس می‌کنند که بر بنیاد اراده و هدف ملی و توسط خودشان شکل گرفته است. در واقع نضج‌گیری منافع ملی، فرهنگ و هویت ملی، سلطه‌ ملی را شکل می‌دهد.

ایجاد دولت ملی در افغانستان، مهم‌ترین پیش‌شرط برای محدودسازی نقش سیاسی پاکستان بر افغانستان است.

2. توسعه‌ی اقتصاد ملی
افغانستانِ عقب‌مانده، هیچگاهی ظرفیت رهایی از مداخلات سیاسی پاکستان را نخواهد داشت. به این منظور افغانستان نیاز به حکومت تخصصی دارد تا حکومت سیاسی! در کشورهای که حکومت‌ها سیاسی هستند، دشواری اصلی که استحکام سنگ‌پایه‌ اقتصادی است را پشت سر گذاشته اند. از این رو به باور من ساختار نظام سیاسی افغانستان باید تغییر کند. ساختار نظام سیاسی مختلط که در برگیرنده‌ رییس جمهور (رهبر سیاسی) و رییس حکومت (مدیر متخصص) باشد، شکل گیرد. مدیریت توسعه‌ اقتصاد باید به‌صورت تخصصی بهبود یابد. رییس جمهور مسایل امنیت ملی و سیاست خارجی را اداره کند. افغانستانِ توسعه یافته راه مداخله‌ی پاکستان را محدود می‌گرداند. هم‌گرایی بیش‌تر اقتصادی افغانستان با هندوستان، جای‌گاه پاکستان را در منطقه و تاثیر آن را بر افغانستان به نازل‌ترین سطح تغییر خواهد بخشید.

3. تقویت نظام رزمی افغانستان
نظام رزمی فعال و پر قدرت تضمین‌گر دولت ملی است. افغانستان با استفاده از منابع و منافع جامعه‌ جهانی باید تلاش نماید تا از دید استخباراتی، پولیس و ارتش به دولت قدرتمند مبدل گردد. این اصل سبب می‌گردد تا افغانستان با قدرت مشروع و حمایت بین‌المللی خواستگاه پاکستان را پیرامون افغانستان محدود سازد. درس‌های سال‌های دههی هشتاد می‌تواند برای افغانستان خیلی آموزنده باشد. دولت افغانستان در این سال‌ها با حمایت شوروی‌ها توانست از دستگاه نسبتا فعال اطلاعات استخباراتی و ارتش نسبتا مجهزی بهره‌مند گردد. (عوامل مداخلات پاکستان در دوران جنگ سرد در مقاله‌ پیش مطرح گردیده است).

4. گزینش سیاست خارجی حرفه‌ ای، بی‌طرف و فعال
افغانستان باید بنابه ژیوپولیتیکِ با اهمیت خویش سیاست بی‌طرف و فعالی را برگزیند. بی‌طرفیِ فعال به معنای درک، شناخت و همگرایی منافع استراتژیکی شرق، غرب و دولت‌های همسایه با منافع استراتژیکی افغانستان است. این هم‌گرایی، کاری چالش‌زا و دشواری است اما به دور از امکان نیست. مهم این است که ما با حفظ همکاری با غرب، با نهادهای معتبر منطقه‌ ای سازکاری داشته باشیم. سازگاری استراتژیک افغانستان با روسیه، هند و چین، نقش پاکستان را در افغانستان محدود می‌گرداند. البته ما باید با پاکستان به‌سان پارتنرِ همسان سازکاری دپلوماتیک داشته باشیم، نه به مثابه‌ برادر کلان!

5. ایجاد دهلیز ترانزیتی و حل مشکل خط دیورند
این را همه می‌دانیم که خط دیورند، مشکل بزرگی برای افغانستان ایجاد کرده است. این مشکل پس از تولد پاکستان از دامان هند بریتانوی به زخم سوزنده‌یی مبدل گردیده است. مشکل دیورند با این دولتِ ضعیف قابل حل نیست. حتی طرح دیورند توسط این دولت به ضرر افغانستان است. تا جایی که من از دست اندرکاران سیاست داخلی و خارجی این دولت شناخت دارم، آن‌ها ظرفیت مدیریت این معضله‌ کلان ملی را ندارند اما برای درازمدت پیشنهاد می‌کنم تا ما همه شهروندان افغانستان بر سه مولفه‌ بالایی نایل آییم. بدون داشتن دولت ملی، اقتصاد روبه توسعه و نیروی فعال رزمی، طرح دیورند، تیشه را به ریشه‌ افغانستان خواهد کوبید.

ما باید با تقویت دولت ملی با پایه‌های توسعه‌ی اقتصادی و رزمی، خواهان دهلیز ترانزیتی به آب‌های هند از ورای پاکستان شویم. این دهلیز، افغانستان را با بحر وصل می‌سازد و زمینه‌های توسعه‌ی اقتصادی و هم‌آهنگی بیش‌تر افغانستان را با جهان مساعد می‌گرداند. در روابط بین‌الملل سازوکارهای وجود دارند که فرصت بررسی منازعات ارضی و حل دشواری‌های دموگرافیک را میان دولت‌ها به بررسی می‌گیرند اما باز هم تکرار می‌کنم این زمینه زمانی فراهم می‌گردد که ما سه مولفه‌‌ بالایی این مقاله را سامان دهیم.

ملک ستیز


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   بيشتر شبيه به يك آرزو و وهم و تخيل ميباشد تا يك پلان واقعى

>>>   همچنان وزارت پاکستانی که بنام وزارت اقوام وقبایل است منحل گردد چرا نام این وزارت را اقوام گذاشته اند؟؟ ایا این وزارت کوچکترین کاری را برای قوم هزاره ازبک تاجک انجام داده ؟؟؟ بهتر است نامش را هم مشابه کاری که انجام میدهد بگذارند (( وزارت خدماتی پاکستانی ها))
ر

>>>   أشرف غنى اگر گفته باشد وزيرستانى ها پاكستانى اند حقيقت محض را بيان داشته است. همه ما بايد از اين موضع او حمايت قاطعانه كنيم. كرزى فاسد شناخته شده و شرور ترين چهره تاريخ است و عليه او بايد موضع گيرى شود او در افغانستان جاه ندارد. ملت خواهان حل سوء تفاهمات با پاكستان است. اگر ريس جمهور واقعاً به اين نتيجه رسيده باشد كه خيال پردازى ها و ادعا هاى بى بنياد باعث تباهى وطن بوده و در رفع ان بايد كوشيد، اين بسيار يك خبر خوش براى همه يى ملت است. بعيد نيست استعفاء نبيل با سنگ اندازى هاى كرزى در ارتباط باشد. اما كرزى بايد بداند تكرار او و تيّم فاسد اش در قدرت نا ممكن است.

>>>   حامدکرزی وزیرستانی های که در آن سوی خط دیورند زندگی میکنند و پاکستانی هستند را افغان میخواند . اما جناب شان غافل ازاینکه :
1- مردم درآن سوی خط دیورند زیر پرچم پاکستان زندگی میکنند.
2- واحد پولی شان کلدار پاکستانی است.
3 - شناس نامه هایشان ازپاکستان است.
4 - سفرهایشان به دیگر کشورها با گزرنامه های پاکستانی صورت میگیرد.
5 - اگر از مردم آنسوی دیورند پرسیده شود که شما افغانستانی استید ویا پاکستانی؟ چنانچه بارها شنیده شده بازهم شنیده خواهد شد که میگویند ، پاکستانی استیم.
پس این حرف های بی بنیاد کرزی جز عقده های درونی جنابشان چیزی دیگری نیست.

>>>   ما خواهان تاجكستان بزرگ ايم
تنها پشتونها حق ندارد تا باهم باشد بلكه تاجكها ، ازبكها، و تركمن ها هم اين حق را دارند كه با هم تباران خود در تاجكستان بزرگ ، ازبكستان بزرگ ،،،، باهم يكجا زندگى كنند

>>>   جای تأسف است که یک بحث جدی ملی توسط یک عده بیسواد (احتمالاً با اخذ الهام از منابع خارجی) به بحثی قومی و فاشیستی ای تبدیل میشود که میتواند زخم خونین را خونین تر سازد. تا زمانی که سطح دانش سیاسی و احساس ملی در میان طبقه ای که خود را فهمیده معرفی می کند و به انترنیت دست رسی دارد، تا به این حد پائین باشد، امکانات بحث و عمل جدی و سازنده در بارهٔ آیندهٔ کشور ناممکن خواهد بود. یا بیدار و باسواد شوید و دل به حال ملت بسوزانید و اینکه روزگار تان همان است که در چهل سال گذشته بوده است.
نگهت

>>>   این همه جنجال ها باقی مانده از میراث جناب کرزی صاحب است خودی شخص کرزی عضو ا ی س یاکستان است

>>>   حامد کرزی، سر به سنگِ خاره می کوبد.
اگر حامد کرزی صداقت دارد،باید به حیث یک زعیم، گه گاه به دیدار «افغان ها» به وزیرستان و باجور سری بزند. اگر زنده پس آمد، ما از نظر سیاسی دست بیعت میدهیم.

حامد کرزی یک سیاستگر عقب مانده است. نه تحول را می فهمد، و نه نفس تنش های اجتماعی، و منطقه یی را درک می کند. سردار داود، با شعار سازی های تباه کننده، به بهای نابودی هستی اقتصادی و اجتماعی افغانستان، در برابر موج سیاست منطقه یی و جهانی ایستاد و یک پرکاه هم نصیب نشد. حامد کرزی هم برطبل ترقیده می کوبد. اگر ایشان درگفتار خود صادق است، گلاب منگل و غفور «لیوال» را گرفته به وزیرستان سفر کند. اگر زنده برگشتند، به راستی که مردم وزیرستان به طور «کامل» در افغانستان «حقدار» استند. تا حال، هیچ کسی از ساکنان ولایات مرزی پشتون نشین پاکستان پیدا نشده است که لااقل بگوید که کرزی خانه، ته رشتیا وایی!

دراسناد ملل متحد قید است که حکومت شاهی افغانستان پاکستان را با همین دراز و پهنایش، به «رسمیت» شناخته است. از نظر قوانین بین المللی، این اظهارات نقض آشکار معاهدات رسمی است که از عبدالرحمن خان شروع، تا نادر شاه و شاه محمود خان آن را ثمه به ثمه تایید و امضاء کرده اند. این اظهارات در واقع، سر خود را به سنگ خاره کوبیدن است. بازهم اگر کرزی واقعاً درین شعارپرانی های خویش صادق است، چرا در چهارده سالی که در قدرت بود، سند به رسمیت شناختن پاکستان را به طور یک جانبه باطل نکرد؟ کرزی می تواند مثل ظاهر قدیر، درمحاذ مقابله با پاکستان بیرق در دست، بیایستد.
اما من بدین باورم که هیچ زمامداری به اندازه کرزی وفهیم به پاکستان خدمت نکرده است. هزاران تروریست را رها کرد و به خرج افغانستان، پایگاه های طالبان را دراطراف کابل فعال نگه داشت. مگر ثمره اش چه بود؟ چه کسانی کشته شدند؟ کرزی، آیا درباره آینده خودش در کابل فکری کرده است یا نه؟

Razaq Mamoon

>>>   وزیرستانی های پاکستان افغان اندولی فارسی ودری را دوزبان جدا گانه میسازد عجب سرتنبه گی قبیله وعجب خوش باوری نخبه های ما

>>>   تا غربیها و امریکای خونخوار در افغانستان باشد نه طالب و داعش تروریست گم میشود و نه پاکستان دست از دخالت برمیدارد

>>>   افغانستان و تروریستهای طالبان داعش بدست امریکاییها است .

>>>   تنها راه نجات افغانستان این است که هر یک از اقوام یک کشور مستقل تشکیل بدهد و دیگر برای همیشه اختلافات حل شود تاجک ها یک کشوری , اوزبیک ها یک کشوری , ترکمان ها یک کشوری , هزاره ها یک کشوری , بلوچ ها یک کشوری , پشتون جا یک کشوری که دیگه پاکستانی ها دخالت نکنند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است