تاریخ انتشار: ۱۱:۲۷ ۱۳۹۴/۹/۱ | کد خبر: 106623 | منبع: | پرینت |
سلام من یک پناهجو هستم.
مادری هستم که پسر یکساله ام را از من جدا کردند سر مرز ایران و ترکیه...پسرمن چه گناهی داشت..؟؟؟
من یک مهاجر بودم....خسته شده بودیم ازجنگ و خونریزی که هر روز در کشور ما اتفاق می افتاد...جلوی چشمانمان کودکانی را می دیدیم که یتیم شده اند یا پدر و مادرانی را می دیدیم که به داغ فرزندان شان عزادار بودند...شاهد آوارگی و سرگردانی هموطنانم بودیم....برای فرار از بدبختی و بیچارگی قصد سفر کردیم،، 1394/7/4رسیدیم به شهر مرزی خوی...به گفته قاچاقبر به بچه شربت خواب آور دادم...طفلک پسرم تمام راه بغل شوهرم خواب بود... بعد از مشقت زیاد و ساعت ها پیاده روی میان کوه و دشت رسیدیم به سیم توری خط مرزی...خیلی خسته شده بودیم..ازبازوی شوهرم محکم گرفته بودم...کفشهایم خیس آب بود به زور قدم برمی داشتم...ناگهان مامورها که کمین کرده بودند ریختند سرمون...شوهرم به خیال اینکه من می دوم دوید...اما من با صدای گلوله عقب رو نگاه کردم...گلوله های آتش همچنان سمت ما می بارید...ترسیده بودم نشستم داد زدم علی بشین تیر نخوره به بچه...علی داد می زد خدیجه بدو بیا...اما مامورها دنبالش کردند...
هرچه التماس و زاری کردم که بذارید برم پیش پسرم...پسرم فقط یک سالشه و شیرخواره است..الان مریضه چند روزه هیچی نخورده...از خدا می خواستم تیر نخورده باشند...خیلی گریه کردم اما داد میزدند ساکت شو....رفتم جلو گفتم منو بکش ولی بذار برم من بدون پسرم نمی تونم زندگی کنم...گفت می کشمت ولی به وقتش...ما رو آوردن پاسگاه سرمرزی...دوتا دوتا حتی کودکان را دستبند آهنی زدند... هوا خیلی سرد بود... توی سالن بزرگی بودیم... روی زمین سرد بدون هیچ فرش و پتویی تا صبح از سرما می لرزیدیم.... تا صبح گریه کردم.....دو روز بعد وقتی ما رو میبردند اردوگاه عسکرآباد ورامین. مردان ما رو 14 ساعت دستبند زدند دو تا مامور همراهمان بود با اسلحه گرم همراهشان...اردوگاه فامیلم ملاقات آمدند برایم پول و غذا آوردند...دو خانواده ای که همراهم بودند خیلی کمک ام کردند خدا خیرشان بدهد... رسیدیم افغانستان آواره و سرگردان...تک و تنها...پسرم من را ببخش ... تو گناهی نداری...
من یک مهاجر بودم...
خدیجه احمدی
>>> خیلی خیلی معذرت میخایم ازتمام افغانیای عزیز که داریم ازمملکتمون دفاع میکنیم
خانوم مهاجر
ایران دورتادورش محاصرست تازه ازون گذشته افغانستان الان شده لانه داعش مگه هویجیم بذاریم هرکس و ناکسی ازین مرز رد بشه؟
مااگه مرزامونو ول کنیم که اینجا میشه داعش بازار ناموسمونو به تاراج میبرن خواهر من
ماامنیت این مملکتو مدیون همونایی هستیم که دارن دسته دسته بخاطر حفظ تمامیت ارضی این کشور این ایران شهید میشن و خون به جگرمون میکنن امنیت مملکت مدیون ایناست
خداحفظشون کنه و ماازشون ممنونیم
واقعا که
برای دفاع ازمرزای خودمونم باید مورد سرزنش و بدگویی واقع بشیم
علی از ایران (کشوری که دستش برای هیچ احد الناسی نمک ندارد)
>>> چه بگویم کسی که کشور ندارد
>>> به کجا برم شکایت وطنی که سرندارد.....وطنی که سر ندارد...
>>> دوست عزیز ایرانی،مگه تو دنیا فقط کشور شما امنه که اینو میگی،اگه قرار باشه هر کشوری بخاطر حفظ امنیتش هر خارجی رو که پا تو خاکش گذاشت اینجوری محاصره کنن و باهاش بد رفتاری کنن به نظر خودت درسته،حالا من و امثال من هر چی بگیم شما یک چیزی میگی بالاخره دیوار هاشا بلنده،فقط مواظب باشید که به خاطر این دل شکستنها خدا سرنوشتی بد تر از افغانستانی ها رو براتون رقم نزنه،خوبی دنیا همینه که هیچیش موندگار نیست.
>>> دوستان عزیز حق بدین به نظامی های ایران
دور تا دور ایران رو آمریکا و اسرائیل پر کردن از مزدور وهابی
از بالا جمهوری جعلی آذربایجان که (ما هیچوقت این استان رو کشور نمیبگیم فقط دولتمون این کشور رو کشور میدونه ما مردم این قسمت رو آران و مغان میدونیم) تبدیل شده به محلی برای تجع عظیم صهیونیست ها از همین جا بود که دانشمندامونو ترور کردن و اون پهباد اسرائیلی وارد کشور شد.
از غرب عراق که دیگه همتون خوب میدونید داعش چه میکنه با شیعه جماعت
از جنوب که کشورهای عرب ارتجاعی هستند که حاضرن ناموسشونم بدن ولی اسمی از ایران نباشه به حیله ایی دس میزنن که بخان ایران ما رو نا امن کنن
از شرق هم که طالبان و باز هم داعش
میبینین دور تا دور ایران رو آمریکا مهره چینی کرده که به ما ضربه بزنه به نظرتون نباید مراقب باشیم؟؟؟؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است