تاریخ انتشار: ۱۳:۱۹ ۱۳۹۴/۸/۲۶ | کد خبر: 106355 | منبع: | پرینت |
در میان این همه هیاهو به دنبال قبر گمنام مادرم می گردم که شبها برایم نغمه های للو للو را میخواند و سرود عشق به زندگی کردن را در وجودم می نواخت.
امروز از قافله ای که مادرم را به جرم زن بودنش کشتند و بی هیچ گناهی سنگسارش کردند میراث دار تمام رنج های دنیای زنانه ای هستم که باید تاوان هویت زنانگی ام را در نمودار فرسودۀ مردسالاری بر دوش داشته باشم.
مرگ، کلمه دلخراشی که من و مادرم را از هم جدا ساخت. من همه روزه به دنبال قبر گمنام مادرم می گردم. مردانی با صورت های درشت و چشمانی آتشین او را به آتش هوس هایشان سوختاندند و پیکرش را چون برگ های لاله ریختاندند.
من را دریابید، من می خواهم مادرم را پیدا کنم و دردهای او را از زیر خروارها خاک بشنوم و بدانم که بر کدام گناه ناکرده این چنین باید زیر خاک خفته باشد.
من به دنبال قبر او می گردم تا صدایم را تا معراج رنج و محنت تمام زنان سرزمین ام برساند.
من به دنبال قبر مادرم می گردم. چون می دانم بعد از او من خواهم بود.
مهدی ثاقب
>>> درود بر تو مهدی عزیز !
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است