تاریخ انتشار: ۱۱:۴۵ ۱۳۹۴/۸/۲۳ | کد خبر: 106127 | منبع: | پرینت |
بسم رب الشهدا
شکریه خواهرم بهارت خزان شده است
چرخاندن قلم برایم گران شده است
امواج خون کز حلقت بر زمین شده روان
بیدار کرده خلقی و فریادها به آسمان
بشنیده ام که تیغ ظلم گلی را چیده است
دیدم که بادِ مست، گلستان را دریده است
بخواب ابد رو با نوازش خنجرها
تا ابد درآید نوای سرخ ز حنجرها
هوای این زمانه بس گرگ و میش است خواهر
تبسمت ماند و خون حنجرت ای گوهر
حمزه محمودی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است