نامه یک طلبه به رییس جمهور
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۰۵    ۱۳۹۴/۸/۲۳ کد خبر: 106113 منبع: پرینت

بنام خدا

آقای داکتر اشرف غنی سلام علیکم.
این نامه را با اوقات تلخی، می نویسم اوقات تلخی از آن رو، می دانم معیوب تر از آن هستی که نگاشته ام را نوش کنی و یا به سخنم گوش کنی چون حریر و سریر قدرت این خاصیت را، از شما ستانده ولی با توجه به اینکه اسلاف پیشین تو دودمانش دود و بنیادش به باد رفت و خودشان مقتول شدند خطاب به شما سخن می زنم از سوی دیگر منظورم نجوا و نشید به سمع تاریخ است به قول ضرب المثل افغانستانی: در می گویم دیوار گوش کن! حرف من این است برای تاریخ (مردم ما رییس کش کوفی صفت نیستند!) بل مردم مدنی و تمدن ساز هستند هنوز نشانه هایش در بامیان، بلخ و غزنی پیداست!

اما در این اواخر، سلاطین ما خود قبر خود می کنند و درخت بلا و مرگ را به ارگ می آورند! ( به جهت بی عدالتی و نژاد گرایی، مثلا سرنوشت نکبت بار داکتر نجیب را یاد آور ) تا حال، فواره خون «فرخنده» و «رخشانه» از حوضچه خانه ات نخشکیده خون بینوایان هزاره به پیکرت شتک زد! جناب رییس هرچند میدانم سکوت شما در برابر قاتلان مردم، باعث اعدام روح و جانت شده اما اسم «غنی» به عنوان رییس، برای مردم بی دولت ما غنیمتی است زیرا سایه یک دولت مستعجل برای مردم جفا دیده بد نیست برای همین هراسانم و تو هم باید هراسان باشی که تاریخ ناکامت بیش از این به رسوایی نکشد.

مرد ميراثی چه داند قدر مال؟
رستمی جان کند و مجان يافت زال

حکومت را که به میراث برده ای، امید که مرگ را نبری. بارها میان دوستان محصل، از سواد عالی شما دفاع نمودم با این عزل و نصب معنا دار و تامین منافع خویش و قومت، دانستم که تحصیل عالی بدون فهم فعال دفاع پذیر نبوده! آقای رییس دین مداری نیستم که آزادی را محدود کنم بل همه ی دینداران این مملکت حریت می طلبند تو که در قید فلان کشور هستی میدانم که توقع محال داریم. پیشنهاد می کنم که پشتو را با پشم پاکستان نشناس با اصالت پشوتن بشناس.

چو از راه نزد پـشوتـن رسید
بگـفـت آنـچ از آتـش و دود دید
پشوتـن چنین گفت کز پیل و شیر
بـه تنبـل فزونـسـت مرد دلیر
کـه چشـم بدان از تنش دور باد
هـمـه روزگاران او سور باد...
سـپـه دید با جوشن و ساز جنگ
درفـشی سیه پیکر او پـلـنـگ

معلوم است که تاجیک، پشتون، هزاره و ازبک تبار واحد آریا دارند اگر پیوند نمی زنید جامه اتحاد اقوام را پارچه پارچه نکنید. سخن مختصر کنم این آدم هایی که هر روز به هر گوشه کشور دسته دسته پرپر می شوند حلم و برد باری شان برای مصلحت وطن است و گرنه اگر احساس کنند سکوتشان، بهبودی نمی آورد کار یک سره می کنند چه که مقتدایشان صاحب ذوالفقار کرم الله وجه است؛ قصر شمارا به قهر بر می دارند. خود می دانی وقتی که ذوالفقار بالا می رفت آسمان رنگ می باخت و زمین می لرزید!

علی اکبر آل مولا


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   باسلام خدمت جناب آقای علی اکبر آل مولا. بهتر است بگویم این نوشته من را تا اوج آسمانبرد

>>>   کی گفته هزاره آریایی اس؟

>>>   واقعاً
علی اکبر آل مولا سخنانت دلنشین وکاملاً بجا اماکجا اودلی صافی که این مطلب بجای یادآورنده حقایق، نیش ماری بروجودش تمام نشده باشدو
"شفق"


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است