تاریخ انتشار: ۱۱:۵۶ ۱۳۹۴/۸/۱۸ | کد خبر: 105809 | منبع: | پرینت |
برای اینها سیاست یعنی نعمت خدا كه نصیب شان شده است، مگر دیوانه اند نعمت خدا را با "جگر خونی " و"مردم مردم " گفتن به ناشكری بگیرند و با دیوهیا زمانه در افتند؟
اینها همان استدلال آقای سهرابی وزیر تحصیلات عالی دوران داكتر نجیب را دارند كه می گفت: "هزاره به من چه كرده كه من به هزاره كار كنم؟" سیاستمداری كه از قید محاسبات عادی ازاد نشده باشد، نا خواسته خایین و بداخلاق می شود.
محقق در فردای شهادت "هفتاد جوان هزاره" در تنگی تاشقرغان، عروسی پرشكوه زن چندم اش را دایر كرد و من به امان مستضعف در مزار گفتم این محقق كجا و آن سیاستمدار آلمان كجا؟
امان گفت: سیاستمدار آلمان؟ گفتم بلی همانی كه گفت عاشق زن نمی شوم و ازدواج نمیكنم تا عشقم به آلمان، یكپارچه بماند و تقسیم نشود. مگر همین صادق مدبر ما را با خادیست ها رو درو در شب های تاریک كابل جان مان را به خطر مواجه نمی كرد و خود با خادیست ها صدها معامله پولی و تفنگ نداشت؟
وقتی كابل به خانه ما آمد تا جواب سوال هایم را دهد تمام اعتبارم به صداقت اش فروریخت و نمایندگی ١٤ نجم ای كه ایجاد كرده بودیم را از بدنه اینها جدا كردیم. ما نمی خواستیم خون بیست جوان این نمایندگی در پای سیاستمدار بداخلاق بریزد.
كریمی شهید در اوج قدرت در حزب وحدت، فقط سیاست برای رفاه ملت را مطرح می كرد و می گفت سید جگرن با آمدنش از غزنی نشان داد كه سیاست برای توده ها را اصلا نیاموخته است و فقط طاغوتی بیش نیست.
وقتی برای كریمی شهید گفتیم بعضی برادران مجاهد، ارتباطی های دولت نجیب را تهدید می كنند با عصبانیت گفت: مگر اعلام عفو عمومی نكرده ایم؟ بروید در هركوچه و برزن از عفو شده ها در مقابل خودی های تان دفاع كنید.
اخلاق كریمی در یک محاسبه فوق عادی ساخته شده بود، او درک درستی از اخلاق سیاسی داشت، او اول خودش را از محاسبات عادی آزاد كرده بود و بعد آمده بود سیاستمدار شده بود.
در موترم او را از علوم اجتماعی به كارته سخی می بردم، یک سرباز عادی شورای نظار ما را ایستاد كرد وگفت سلاح ندارید؟ كریمی، با خنده وتواضع گفت: نه نداریم، سرباز دوباره پرسید، جدی می گویید چطور در موتر شخصی گشت وگذار می كنید و سلاح ندارید؟
پاسخ او خیلی آرام و عادی، نه ، برادر نداریم اگر می داشتیم برایت دروغ نمی گفتیم.
سرباز: خوب بروید.
من كمی تعجب كرده بودم ،اعضای شورای رهبری یكی از قدرتمندترین حزب غرب كابل، با این همه صبر و حوصله!؟
خوب برایم زیاد هم جای تعجب نبود او مردی كه حتی در همان دوران هم با بایسكل این طرف و آنطرف می رفت و تنها گاه گاهی از موتر من استفاده می كرد، همان روز تفاوت اخلاق او را با دیگران از نزدیک دیدم.
در جلسات شورای مركزی آقای مزاری او را شناخته بود كه حتی ده بار هم نفر می آمد كه بیایید جلسه تا جایی كه جلسات گزارش دهی و مشورتی های ما متوقف می شد و او مجبور باید می رفت، طرح های او بیشتر بر همین سیاست استوار بود، اول مردم و بعد منافع سیاستمدار.
طرح معرفی وزاری تكنوكرات به دولت مجددی را كه تشریح می كرد و جنجال هایی كه منجر به همان فیصله شد خیلی جالب بود.
حالا دیده شود كه این نسل به اخلاق برتر سیاسی خواهند رسید یا نه؟
داكتر كریم حمزه
>>> ازین سید جگرن کسی چیزی میداندکجاست ؟ سال های دهه شصت خیلی نام داشت حالا کجاست؟؟؟
>>> عجب چه کردندکه هوس رزق هوایی کنند؟
حزب دموکراتیک سالهاانسان تربیه کردتامنافع خودراازمنافع اجتماع جستجوکند. حتی کسانیکه شامل دولت کنونی هم شده همکاسه وندگیراست همان تربیه حزب دموکراتیک نیست .
رهبران جهادی که فعلاگروپهایی بنام حزب دارندشعارشان بگیروبستان است .وندفی بین شان بمیزان زورتقسیم است منافع اجتماع اصلادرخیال شان وجودنداشته و ندارد.گویا پشک پاسبان گوشت مقرراست .
حال که نویسنده محترم خیال پلوشیرین میل دارند.توجه کرده باشنداحزاب سابق منحل , سیاست بازی درمکاتب تافاکولته وادارات دولتی موقوف واردوی ملی بمثابه کمپیوترتابع امرخواجین یعنی مزدورمعاش همچنان رهبران هم مصروف کیسه بری جیب مردم است .
این حاتمتای خیالی وفرشته ملایک زمان درکجاتربیه شده حزبش بنام چیست که دیگران غافل نماند.
وطندار
>>> سياست نعمت خدا نيست بلكه هركس كه زده خدا وند شود او سياست مدار ميشود سياست از دروغ گويى وروى سياهى گرفته شده است سياست مدار هميشه بايد دروغ بگويند وچل فريب كند تا مردم را خوب بازى داده بتوانند واز وقت براى منفعت خود وحزب خود استفاده كند خوصا سياستمداران افغا نستان در وقت انتخابات چقدر گپ هاى چرا ونرم ميزنند ووعده هاى دروغ دروغ بمردم ميدهند باز كامياب شدن همه ديگر گون ميشود باز نيم فيصد از سخنان شان هم دزبان شان نميايد حتى مثل افغانستان در بين خود جور نيستن ومردم ازبي اتفاقى اينها ميسوزد ( سياست يعنى دروغ وروى سياهى بخاطر منافع خود وحزب خود ) (سياست يعنى قيامت خرابى چورچپاولگرى بمنافع خود وحزب خود )
>>> حفظ اتحاد بلای جان مردم هزاره شده است ,غافل از اینکه هیچ اتحادی در کار نبوده ونیست مگر تعریف اتحاد غیر از این است که اگر امکاناتی برای یک شخص فراهم شد بدون کدام تبعیض برای شخص دیگر هم فراهم شود ,اما در این ملک برای چند پشتون کوچی از اردوی ملی کار میگیرند تا خلاصشان کنند اما برای مسافران هزاره عملیات نجاتشان را به علت بارش نیمه کاره رها میکنند این است معنی اتحاد در این سرزمین,اتحادی که بیشتر برای خاموش کردن صدا ی حق گویان به کار میرود,همه ی ما چه از سیاست مداران تا مردم عادی در نظر پشتونها شهروند درجه دو هستیم و با این لفاظی ها میخواهند تا که قدرت ما را مهار کنند تا یک زمان ما ازنها پیشی نگیریم,سیاست مداران هزاره باید بدانند که اتحاد بین اقوام یعنی کشک همه سران دم از اتحاد میزنند اما در پشت پرده فقط برای قوم خود کار میکنند غیر از سیاست مداران هزاره,انها باید بدانند در این جنگل که از بد روزگار ما شهروند ان هستیم چیزی به نام صداقت نمیچیله.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است