هر دم آيد غمی از نو به مبارکبادم!
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۰۴    ۱۳۹۴/۸/۱۸ کد خبر: 105796 منبع: پرینت

انسانيت چقدر غريب است در اين جغرافيا وقتی حس می كنی در يک سقوط جهنمی به سر می بری و دين، چه بهانه جالبی شده است برای بی دينان، بی خدايان و ناخدايان غدار روزگار ما.

چه دنيای ماتم زده ای داريم ما، وقتی هر روز سرت بر تن ديگری سنگينی می كند. وقتی لبخند كودكت برای ديگری دردناک است. به بهانه دين و برای خواسته سياسي سر می بُرند تا به خداوند اطمينان بدهند اين پايين هستند آدم هايی كه نياز به حيوان نيست.

اينجا آدم از آدم می ترسد و آدم از درد آدم ديگر جان می گيرد. دلت می خواهد بپرسی كه جهنم چگونه جايی است خداوندا؟ وقتی اينجا نفس های پرطمع تو را آتش زده و از ظلم تو را به تار مویی آويزان ساخته اند. شايد ما دنيا را جهنمی می سازيم كه خون و غصب لقمه همديگر به اين جهنم حرارت بيشتری می بخشد.

پراكنده می گويم، پراكنده می نويسيم و پراكنده فرياد می زنم اين سزای جامعه پراكنده است وقتی درد مشترک داريم و درک مشترک نه. سنگسارمان می كنند، سرمان را می بُرند و آن وقت ما سفيهانه به ضرب المثل "سر زنده كلاه بسيار است" اعتماد می كنيم و فقط به زنده مان با كشيدن نفس های ثانيه وار عادت كرده ايم.


منیره یوسف زاده


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   درست است

>>>   راست گفتی خواهرم .انسانیت رحم عواطف از دیار انسان ها
کوچ کرده و به جنگلی میمانیم سراسر از گرگ و پلنگ مار .اژدر
کاش قیامت واقع شوذ و همه به کام مرگ و نابودی فرو رویم.
م.ش.ف بدخشان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است