تاریخ انتشار: ۱۳:۰۵ ۱۳۹۴/۸/۱۲ | کد خبر: 105360 | منبع: | پرینت |
افغانستان در پی سلطه اندیشه سنتی بدوی وعقب ماندگی همه سویه، فاقد توانایی ساختاری برای برپایی نهادهای کارآمد معاصر بوده و در بیشترین ادوار تاریخ معاصر خود دور باطل عقبگرد را تجربه نموده است.
مساعی نخبگان باورمند به مشارکت اجتماعی، در سایه سلطه ی ذهنیت سنتی خرد ستیز، گذار مدنی و نهاد سازی مدرن را شاهد نبوده و عبور از تنگناهای اجتماعی و سیاسی با پیچیدگی دشوار ساختاری روبرو بوده است.
درگیری طولانی و تصاعدی توجیه گرانه ایدیولوژیک عبقگرایانه، در پیوند با منافع استراتژیک مدعیان سلطه منطقه ای و بازیگران جهانی، در این جغرافیای خون و آتش تداوم یافته و نهادینه شده است.
با این پیش زمینه های ساختاری، عقب ماندگی تاریخی و شکاف های عمیق اجتماعی، اهداف، مساعی و آرمان های مردم در برپایی نهادهای مدنی و معاصر بی دستاورد بوده و در فقدان نهاد های پاسخگو این آرمان ها غیر قابل دسترس پنداشته می شوند:
این دور باطل با تقابل و درگیری بی پایان و نامتناهی بازیگران سنتی در برابر هم بارویکرد به تفکرو اندیشه ارتجاعی، پیامدی جز نهادینه شدن بدویت در برابر مدرنیته، خرد ستیزی در برابر عقلانیت و تداوم حالت رقت بار کنونی و ناامیدی به آینده نمی باشد.
بیش از پنجاه کشور و نهادهای جهانی شعارهای صوری تامین امنیت، حاکمیت پاسخگو و مبارزه با مواد مخدر را وارد مباحث اجلاس های جهانی ومجامع بین المللی نمودند. با گذشت یک و نیم دهه نا امنی فراگیر تر گشته و دامنه تهاجم و افاده حامیان هراس افکنی در مجامع جهانی، جا افتاده و با حمایت همه جانبه از تداوم درگیری ها و گسترش شعاع منطقه ای آن، صلح نام نهاد و کذایی را به هدف توجیه پشتیبانی و حمایت همه جانبه شان برای تداوم جنگ تحمیل می نمایند.
ناتوانی ساختاری در برپایی نهادهای مدنی حامی صلح، امنیت و همگرایی، سلطه ای کاریزمای سنتی منفعت جوی غارتگر و خشونت زا، سلطه ای نگاه معطوف به همنوایی وهم سویی با هراس افکنان در دستگاه سیاسی، ناتوانی و نا آگاهی در بازخوانی و درک اهداف، آرمان ها و استراتژی های مداخله گران، وجود زمینه های اختلاف منافع و انقطاب اجتماعی موجود، سلفی اندیشی مذهبی، منفعت جویی، جدال و دشمنی عمیق با مدرنیته، دوری و بیزاری از آرمان ها و اهداف انسان مدارانه و مشارکتی، ناتوانی و ناکار آمدی دستگاه سیاسی در برپایی امنیت و تامین خدمات عامه، وابستگی مفرط به منافع قشری و خانوادگی، سلطه ی اقتصاد غیرقانونی مواد مخدر و غصب اراضی و انحصار قدرت... مواردی اند که جنگ، هراس افنگنی و درگیری بی پایان را در بعد ملی توجیه می نماید.
تمکین بر سیاست های مداخله گرانه بیرونی، بردگی فکری و ایدولوژیک هراس افکنان به نهادهای ویرانگر و برانداز خارجی، تضاد منافع قدرت های جهانی، گسترش جغرافیای جنگ وسلطه بر آن، کانالیزه شدن مساعدت های جهانی برای تندروان و جنگ افروزان، تامین محل مانور و فضای حیاتی برای تداوم هراس افکنی در جغرافیای بی قانون، ستیز و دشمنی منطقه ای و تصفیه حساب های ایدولوژیک تندروانه... کشور ما و خاورمیانه را کانون آتش و خون و نبرد بی پایان مبدل نموده که رویکردهای اخیر به ویژه تبارز جنون آمیز خشونت، غارت دارایی عامه و کشتار غیر نظامیان در قندوز ماهیت زشت دشمنان انسانیت را به نمایش گذاشت.
بسیج اجمتاعی در برابر دشمنان آسایش و امنیت اجتماعی شهروندان، ایستادن، استواری و مبارزه علیه اندیشه توجیه گر خشونت و وحشت، آگاهی و اطلاع رسانی از اعمال، روش و کردار غیر انسانی هراس افکنان وحامیان آن ها در دستگاه سیاسی و اجتماعی کشور و جهان، تضمین پیروزی در برابر هراس افکنی و پیامدهای ذلت بار آن است.
سیف الدین سیحون
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است