یک سروده عاشورایی
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۳۲    ۱۳۹۴/۸/۴ کد خبر: 104785 منبع: پرینت

شبِ استثنایی

باز امشب، شبِ استثنایی است
ماه، هم محرم و عاشورایی است
کربلا شاهد یک منظره رویایی است
بهر دیدارِ چنین منظره ای
گوشها نیز پُر از بینایی است
وقتی آن یار سخن می راند
در صدایش چقدر گیرایی است
چیزی در پرده ابهام دگر پنهان نیست
اقتصادِ کلماتش همه در پویایی است
گفته هایش همه مصداق کلام خالق
کارکردش حسبِ کرده و اعمال پیامبر باشد
در بیانش چقدر شیوایی است
باز امشب، شبِ استثنایی است
ماه، هم محرم و عاشورایی است

نجف و کوفه سیه پوش ز غم بارِ دگر
غیر فریاد ندارد، هوس کارِ دگر
بصره، بغداد، فلوجه وسراسر، عراق
پایمالِ غضبِ لشکرِ خونخوار دگر
بهر نابودیِّ یارانِ امامِ راحل
هر طرف محکمه صحرایی است
هیأت منصفه بی انصاف
حکم آتش زدن خانه و اعدام مرا
به شیاطین داده است
امر فرموده که سر از تن وی دور کنید
مال و داراییِّ منقول ورا، چور کنید
جرمش اینست که او،
مومن بی وطن برمایی است
راه او، راه حسین است و همیش
در دلش، عشق خدا
در سرش شورِ وَ حماسه عاشورایی است
بازآهنگِ شهادت طلبی
بهر وی از طفلی
بهتر از هر غزل و قصه و هر لالایی است
پسرش را که ببینی دایم
پیروِ خطِ علی است و حسینی باشد
دخترش سر تاپا
در صفِ فاطمه و زهرایی است
باز امشب، شب استثنایی است
ماه هم، محرم و عاشورایی است

هرطرف توطیه و شور و شر و بیداد است
ملک دل غرق به گرداب وشطِ افساد است
خوب در دست عمل، خطه استعمار است
سرخ و زیبا و شگوفا، گل استبداد است
شام، آبستنِ یک بُت شکنِ دیگر نیست
صبح، زاینده آینده صد شدّاد است
نفت، جاری است در ابدانِ سمینِ اعراب
خون همان بس که روان، در بدنِ "گِلعاد" است
امنیت رفته از این باغ، خدایا! مددی
آشیان، نیز به زیرِ نظرِ صیاد است
نجف و کوفه به خون باز شناور باشد
کربلا شاهدِ هفتاد و دو استشهاد است
سخن از صحنه پیکار حسین است امروز
خامه از وصفِ گلِ روی بتان، آزاد است
گر ندارد زغمش گریه سراسر عراق
ز چه تا بصره روان، خونِ دلِ بغداد است
گرندارد زغمش گریه سراسر عراق
این همه آبِ روان چیست که در بغداد است؟
زیرِ امواج، اگر ناله کند دستِ غریق
باز هم مُهرِ خموشی به لبِ فریاد است،
در چنین حال، خدایا! ز چه رو؟
یک گروه در غم و اندیشه عقبی باشد
عده ای دیگری، پیوسته پیِّ مصلحتِ دنیایی است
شیخ، مشغولِ تماشای خودش
جلوِ شیشه بشکسته خودآرایی است
لیک، در رویِ جهان، قسمتِ من
سالها شد که همان بیکسی و تنهایی است
هرکه مشتی به سرم می کوبد
اگر از اهل کتاب است و یا بودایی است
باز امشب، شب استثنایی است
ماه، هم محرم و عاشورایی است

آه، یارانِ وفادارِ حسین
بشنوید اینکه مرا،
سخنِ نغزِ از آن خواجه کرمان، یاد است
وه چه خوش گفته برای من و تو:
« پیش صاحب نظران مُلکِ سلیمان باد است
بل، همانست سلیمان که زملک آزاد است
اینکه گویند که بر باد نهاد است جهان
مشنو ای خواجه که تا در نگری برباد است
خاک بغداد به مرگِ خلفاء می گرید
ورنه این شطِّ روان چیست که در بغداد است؟
هر زمان، مِهر فلک بر دِگری می افتد
چه توان کرد که این سفله چنین افتاد است
دل براین پیره زن عشوه گر دهر مبند
کین، عروسی است که در عقد بسی داماد است
آنکه شداد، در ایوانِ زر افگندی خشت
خشتِ ایوانِ شه، اکنون ز سرِ شداد است
گر پُر از لاله سیراب بود، دامنِ کوه
مرو از راه که آن خونِ دلِ فرهاد است
خیمهء انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه بی حاصل وبی بنیاد است. (خواجوی کرمانی)
امنیت، عشق، عمل، خواب وخور و نوشیدن
خود نیازیست که زایندهء صد ایجاد است
هر ضرورت بِنگر، مادرِ صد ایجاد است
وه چه نیکوست که سلطانِ ممالک داند
چند تن، داخلِ " ترحیل" ویا " ابعاد" است
گر زنم چنگ، به ریسمانِ خدا پیروزم
در نبردی که میان من و این پهپاد است
نهی از منکر وتشویق به معروف، خوش است
چونکه فرمودهء آن ربِّ " لَبِالمِرصاد" است
ازهمین جاست که از خامهء ناقابلِ من
با زهم شعرِ نَوِی، بهر شما ارشاد است
شاد گردید رقیب، از غمِ من دوش، ولی
شادم از اینکه دلی از غمِ من دلشاد است
درسی از مکتب توحید، در عاشورا است
تا که ظلم و ستم وفتنه و استبداد است
رفت آن یارِ گرامی ز برِ ما، لیکن
یادش از دل نرود تا که جهان آباد است
گرچه در کشور ما، زاهدِ ما
خواب در بسترِ خود ارضایی است
گرچه از دستِ وی و اخوانش
انفجاری سرِ هر منعطف وگولایی است
انتحاری سرِ هر کوچه و هر چهار راهی است
این سرِ کوچه بخون خفتن وسوگ و ماتم
آن سری، شادی و بزمِ خوشی و شهنایی است
این یکی صحنه سریال و فیلم هندی است
وان دگر، "اکشنِی" از هالیود و کوبایی است
شاید اینها همه از خیرِ سرِ طالبِیِّ و مُلایی است

رشتهء وحدتمان، بگسسته
کمرِ هِـمّـتمان، بشکسته
پایِ سعی و طلبِ رزقِ جوانان، خسته
جادهء کار و تجارت، بسته
مال وجنسی که به کشور آید
یا ز پاکستان است،
یا که ایرانی و یا چینایی است
اقتصادی که نه در مرحله پویایی است
افتضاحی که در آن
شعبه مالیه و دارایی است
گرچه در داخلِ آن پارلمان
عده ای از وکلا
سرِ ابقا و فراخوانیِّ برخی وزرا
گرمِ شرط بندی و دَو بالایی است
باز در سایه این دولت و کابینه ما
امنیت خواب و خیالِ وایی است
و فرایندِ فرارِ مغزها
نیمی از خشکی و از راهِ هوا،
نیم ِ دیگر، ز ره پر خطر دریایی است
باز در داخلِ هر خانه ما
پدران و پسران،
عاشقِ فیس بوک و " وادیِّ گرگها" شده اند
مادران و خواهران
غرق در دیدنِ " کارادایی است
گر چه هرجا همه خونسردی و لاپروایی است
دلِ من خسته از این زندگی و رسوایی است
باز امشب، شبِ استثنایی است
ماه، هم محرم و عاشورایی است
کربلا شاهد یک منظره رویایی است
بهر دیدارِ چنین منظره ای
گوش ها نیز پُر از بینایی است
وقتی آن یار سخن می راند
در صدایش چقدر گیرایی است
اقتصادِ کلماتش همه در پویایی است
در بیانش چقدر شیوایی است
باز امشب، شبِ استثنایی است
ماه هم محرم و عاشورایی است
کربلا شاهدِ یک منظره رویایی است...


شفیق احمد ستاک


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است