تاریخ انتشار: ۱۱:۱۰ ۱۳۹۴/۷/۱۸ | کد خبر: 103830 | منبع: | پرینت |
بعضی وقت ها وقت دلت می خواهد كه صبح كه بيدار می شوی، دارالامان كابلت پر از امنيت باشد و خيرخانه اش پر از خير و خوشی. در ارزان قيمت نيز همه چيز ارزان باشد و در تمام شهر كابل، توسط رستم زادگان، ارامش حاكم باشد.
دلت می خواهد فردای هلمند فقط با صدای آب های آبی اش آغاز شود نه صدای فير و در كهندژ سرزمين ام.
دژی محكم از دوستی بنا نهاده شود و در باميان صداي اواز دختركان خردسال، به بتهای باميان عمری دوباره ببخشد. دلت می خواهد فردا صبح درد برای همه بی مفهوم باشد و ميليون ها افغانستانی به متقاضيان مهاجرت بدهند اما كسی نخواهد سرزمينش را ترک كند.
دلت می خواهد، لبخند مهمان لب كودكان افغانستانی باشد و خشونت كلمه فراموش شده در قاموسنامه سرزمينمان باشد و مردها وقتی خيلی عصبانی اند فقط چای سبز بنوشند.
آری دلم می خواهد، دلت می خواهد و دلمان می خواهد ولی دل دشمن نمی خواهد و تعدادی از ما ناخواسته صفوف دشمن را پر كرده ايم.
شیدخت یوسف زاده
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است