استاد عزیزالله شفق بعد از سیزده سال مهاجرت بالاخره به کابل آمد.

او امروز با دل آشفته از روزگار، دلیل هجرتش را به مردم توضیح داد و معلوم است که سخنان زیادی برای گفتن دارد. سخنی برای همسنگرانش، گله ای از همرزمانش، سخنی برای رهبران سیاسی و پیامی هم برای نسل جدید.

نسل جدید (جوانان) از گذشته های استاد شفق فقط قصه شنیده اما حالا مایل اند بدانند شفق برای مردم چی دارد و پیام وی برای جوانان چیست؟

برداشت ها این است که برای استاد شفق فرصت مدیریت جامعه هزاره مهیا نیست اما او مرد سخن است و فرصت گفتن دارد. مردم به خصوص نسل جوان می خواهند بفهمند که شفق در وضعیت فعلی چی نسخه ای را پیشنهاد خواهد کرد؟

از جوانان توقع می رود که به جای گرفتن عکس یادگاری با استاد شفق، او را درک کنند و از اندیشه، تفکر و تجارب استاد استفاده نمایند.

چنانچه معلوم است خیلی کسان، بالخصوص یک تعداد از همسنگران استاد شفق از وی هراس دارند. باید درک شود که دلیل این هراس چیست و چرا از حضور وی در کشور این بزرگواران ناراحت می شوند؟

شفق برگشته است و پس می رود اما می خواهد که این بار با رفتن خود معماهای عدم حضورش را نیز حل کند تا دیگر در این مورد سوالی برای مردم باقی نماند.

مهدی حسنی

>>>   مهدی جان شماه از آقای شفق بسیار بزرگنمای کردید ازقدیم گفته که همرای مسافر بار گو کشیده نمیشه بیچاره برای چندروز خوشگزرانی آمده بازهم که زور آمد دقسه مردم نیست خرچی داره پاسپورت داره میره خارج جواناهم فراری واستیقامتیره میشناسه میفامه که ده روزبد که بدرد مردومش خورده است دیگه هیج جای نیگرانی نیست برای هیچ کس
بامیانی

>>>   نه قصه شنیده ام، نه نام ایشان برایم آشناست، نه مایل هستم که بدانم که کی است....هر روز گلو پاره کند ولی بی معنی. در این چند سالی که مردم درد دیدند، خون ریختند، دربدر شدند، به خصوص مردم شریف هزاره، این...ها کجا بودند؟؟؟؟
عبدالعلی ظریفی

>>>   شفق کدام اش است فکر کنم این کدام ... سابق است.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است