شبکه اطلاع رسانی افغانستان >> اطلاعات عمومی

 

 

سيد جمال الدين حسيني افغاني

تولد سيد جمال الدين، چنانکه محمد مخزومی از خودش نقل می¬کند در 1254 هجری قمری است. و اين نقل را ديگر سيره نويسان سيد نيز تأييد کرده¬اند، شيخ محمد عبده شاگرد و دوست وفادار سيد، در اين باره می¬گويد: سيد جمال الدين در 1254ه.ق. 1839م. در شهر اسد آباد مركز ولايت«کنر» در شرق افغانستان زاده شد، در هشت سالگی فراگيری علوم را شروع کرد و در اندک زمان به جهت هوش و استعداد سرشار توانست به بالاترين درجات علمی در علوم مختلف، مانند نحو و صرف، معانی و بيان، تاريخ، تفسير، حديث، فقه و اصول فقه، کلام،عرفان، منطق، حکمت عملی و نظری و ... ، برسد.( افغانی، سید جمال الدین، الآثار الکاملة، اعداد و تقدیم: سید هادی خسروشاهی، قاهره، مکتبة الشروق الدولیة، اول، 1423ق. ج6 (خاطرات جمال الدین الحسینی الافغانی به قلم محمد مخزومی)، ص 26.)

پس از پايان تحصيل اولين سفر سيد آغاز می¬شود، اين سفر به هند صورت می¬گيرد، سيد در هندوستان با دانش¬های جديد اروپايی آشنا می¬شود، سيد بعد از اقامت مدتی در هند برای انجام مناسک حج راهی حجاز می¬شود و سپس به افغانستان باز می¬گردد. او در افغانستان به دربار امير دوست محمد خان می¬پيوندد، اين دوره از حيات سيد حدود ده سال طول می¬کشد. در سال 1285ه.ق. که سيد مجبور می¬شود افغانستان را ترک کند، صفحه جديدی در زندگی¬اش آغاز می¬گردد. سيد جمال به کشورهای مختلف و قاره¬های گوناگون سفر می¬کند وبه هرجا که می¬رسد فرياد بيداری و آزادی را سر می¬دهد. سفرهای مهم سيد را می¬توان هند، مصر، ايران و فرانسه دانست. سید در این کشورها تأثیرات عمیق می¬گذارد و شاگردهای بسیاری را پرورش می¬دهد و نیز به ترویج اندیشه¬های خود در راه بیداری و آزادی ملل شرق و امت اسلامی میپردازد.

در باره عظمت سید بسیار گفته¬اند و هرکه با او برخورد کرده است جاذبه شخصیت سید او را فرا گرفته و تا اعماق جانش نفوذ کرده است. یکی از آن شخصیت¬ها شیخ محمد عبده است، او می¬گوید: «پدرم به من زندگانی را هدیه کرده که در آن با برادرانم علی و محروس شریک هستم، اما سید جمال الدین به من حیات را بخشیده است که در آن با محمد (ص)، ابراهیم، موسی، عیسی، و ... شریک هستم»

هنگامی که فیلسوف فرانسوی ارنست رنان(1823-1892م.) با او ملاقات کرد، در باره¬اش گفت: «آزادی اندیشه او، منش بزرگ و مهر آمیز او، اثنای محاورات مان مرا متقاعد ساخت که در برابرم یکی از آشنایان دانشمند قدیمم، چون ابن سینا، ابن رشد و یا یکی از آن بی ایمانان بزرگ که پنج قرن میراث روح انسانی را عرضه کردند، دوباره زنده گردیده است »

درباره بزرگی شخصیت¬¬اش بسیار گفته¬اند و آرمانش را همه ستوده¬اند. بیدارگر مشرق زمین، بزرگترین فیلسوف شرق، اصلاح گر، مبارز ضد استعمار، پدر رنسانس جدید در اسلام و ... القابی است که به او داده اند، و همه نهضت های اصلاحی در قاره کهن و آفریقا اندیشه های شان را الهام گرفته از او میدانند.

اما افسوس که این فریادگر بیداری و شبان امت را کینه مستبدان از امت اسلامی و جهان انسانی گرفت، و آفتاب عمرش در 1314ه.ق. در اثر بیماری مشکوک در استانبول غروب کرد، و با احترام بسیار در قبرستان شیوخ به خاک سپردند و دولت¬های اسلامی که در زمان حیاتش بیشترین رنج را به سید رسانده بودند بر سر جنازه بی¬جانش به نزاع پرداختند و هر کدام می¬خواستند افتخار هم¬ میهنی با سید را نصیب خود نمایند در حالی که شایسته بود در حیات سید، فکر و اندیشه او را برای پیشرفت امت اسلامی و کشورهای شان به کار می¬بستند. امروزه نیز می¬بایست به جای بحث¬های بی¬فایده چون: سید از کجا بود؟ و... به زنده کردن فکر و اندیشه سید بپردازند و قطعا سید به لحاظ نسبت سرزمینی از هرجا باشد به ملتی تعلق دارد که دلبسته آرمان سید باشد، و خود را متعهد به ایجاد جامعه مورد نظر او بداند، و هم چون او برای دفاع از آزادی، هویت انسانی و اسلامی، و... به مبارزه بر خیزد. راهش پر رهرو باد!

آثار سید با عنوان «الآثار الکاملة» در ده جلد به کوشش استاد سید هادی خسروشاهی به وسیله انتشارات مکتبة الشروق الدولیة در قاهره به سال 1423ه.ق. – 2002م. منتشر شده است، که محتوای مجلدات این مجموعه بدین شرح است:
1. العروة الوثقی: مجله¬ای که سید در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده منتشر می¬کرده است، شماره اول آن در 15 جمادی الاولی 1301 ه.ق. منتشر شده است و تا ذی الحجة همان سال ادامه داشته، که در مجموع 18 شماره از آن منتشر شده است؛
.2 رسائل فی الفلسفة و العرفان: در بردارنده رساله¬های زیر است: الف- مرآة العارفین، ب- الواردات فی سر التجلیات، ج- القضا و القدر، د- فلسفة التربیة و فلسفة الصناعة، ه- العلم و تأثیره فی الارادة و الاختیار،و- الرد علی الدهریین( ترجمه عربی رساله نیچریه به قلم شیخ محمد عبده)؛
3. الرسائل والمقالات: در بردارنده رساله¬ها و مقالات است که سید به زبان عربی نوشته است، مانند: الف- العلة الحقیقیة لسعادة الانسان، ب- المهدیة و المهدی السودانی، ج- باب مایؤول إلیه أمر المسلمین فی المستقبل، د- الحکومة الاستبدادية، ه- بابیة، و- السیاسة الإنجلیزیة فی الممالک الشرقیة، ز- الرد علی رینان( حول الاسلام و العلم)، و ...؛
4. ضیاء الخافقین: مجله¬ای که سید با همکاری گروهی در لندن منتشر می¬کرده است، که از آن پنج شماره منتشر شده است؛
5. تاریخ ایران و تاریخ الافغان؛
6. خاطرات الافغانی (آراء و افکار): این کتاب به قلم محمد پاشا مخزومی نوشته شده است، و دربردارنده دیدگاه¬های سید در موضوعات مختلف است که مخزومی در مدت اقامت سید در استانبول هر روز در مجلس سید حاضر شده و دیدگاه¬های اورا می¬نوشته است؛
7. التعلیقات علی شرح العقائد العضدیة؛
8. نامه¬ها و اسناد سیاسی- تاریخی: دربردارنده نامه¬های سید به علما، شاهان، وزرا، دوستانش و ... است؛
9. مجموعه رسائل ومقالات فارسی، شامل: الف- رساله نیچریه، ب- در باره دین و فلسفه، ج- مسائلی در تعلیم و تربیت، د- سعادت و انسان و... است؛
10. المستدرکات: مقاله¬ها و نوشته¬های سید که پیش از این مجموعه منتشر نشده است.

اما در مورد اینکه سید جمال الدین، افغانی بوده یا ایرانی استناد می کنیم به جمله خودش در پایان رساله اش « مرآه العارفین فی ملتمس زین العابدین » که به قلم خود نگاشته است و آن اینکه:
« کتبه عبدالله جمال الدین الافغانی الکابلی، فی بلده قندهار فی یوم الاحد 2شهرذی الحجه الحرام سنه.1283
یعنی بنده خدا جمال الدین کابلی افغانی آنرا درشهر قندهار، در روز یکشنبه دوم ماه ذوالحجه الحرام سال 1283 قمری نگاشته است.

و دو نکته دیگر: که سال 1283 قمری دوران سلطنت کوتاه مدت امیر محمد افضل خان (پدر امیر عبد الرحمن خان) در افغانستان است که سید در کندهار به سر میبرد و نکته دومی که مهمتر از اولی است و کشفی است تازه. وآن اینکه سید رساله « مرآه العارفین » (آیینه عارفان) را به خواهش یکی از بنی اعمامش به نام زین العابدین که با سید در کندهار بود، نگاشته است که ذکر گردید.

نمونه ای از سخنان سید جمال الدین افغانی
۱- کسیکه ادعا دارد که دین اسلام به سختی و دشواری دستور می دهد نه سهولت و آسانی و به ضرر امر صادر میکند نه به نفع، قضاوت کور کورانه کرده خیلی دروغ گفته است
۲- چشم انسان کور باشد بهتر است از اینکه بینش و طرز فکر او کور گردد
۳- علم دارای پوست و مغز است کسیکه به پوست اکتفا می ورزد در دریای بیکران غرق گشته.
۴- بهترین رنگ بیرق آزادی خون مجاهدین قهرمان است
۵- آزادی خواهی یک آرزو است تحصیل آن کار و پیکار می خواهد و انسان را وادار به پذیرش قربانی و ایثار و قبول خطرها و مشکلات می گرداند
۶- اعتماد مظلوم بر وعده های ظالم کشنده تر از توپ و شمشیر است
۷- ملتی که برای تحصیل حق، یک ساعت جهاد کرد برای او بهتر از زندگی کردن در ذلت تا قیامت است
۸- اگر ملتی از ستمگران از دیگر اسباب و عوامل بدون سخن استفاده نمیکند، پس آن ملت گمراه تر از حیوانات چهار پاه اند
۹- آزادی فکری و بیان گرفته می شود و داده نمی شود، آزادی و استقلال وطن به گفتار حاصل نمی گردد
۱۰- پیشوا همان کس است که مردم را به اعمال و افعال خود رهبری می کند نه به اوامر و اقوال خود
۱۱- بد ترین درد مردم مشرق زمین اینست که آنها در اتحاد میان خود با هم اختلاف دارند و در تایید اختلاف با همدیگر متحد و اتفاق نظر دارند، آنها در میان خود عهد و پیمان بسته و متحد شده اند که میان خود یک پارچه و متحد و متفق نشوند
۱۲- حقایق را نمی توان به گمان و خیال و توهم از میان برد
۱۳- کثرت مویدان دعوتگر و یا دعوت بدون علم و دانش و دعوای صحت آن دست آوردی ندارد و موجب ذلت است. و شمار کمی از مویدان و پیروان دعوت و تبلیغ بر مبنا و اساس علم مقام و منزلت دارند و دعوت دوام هم میکند
۱۴- قدامت همیشه برتری و تفوق بار نمی آورد
۱۵- نیرومندی بتی خوفناک است و ناتوانی شبحی است زادهء همین ضعف و انسان ضعیف و ناتوان در برابر قوت و نیرومندی سر فرود می آورد و به خدا بودن قوی تصدیق می کند.
۱۶- پست ترین مردم کسی است که زندگی خود را در مرگ دیگران می جوید و بزرگترین آنها همان کسی است که زندگی دیگران را گرچه یک نفر هم باشد در بدل مرگ خود می خواهد.
۱۷- پستی و حقارت را برگزیدن آسانتر از طلب عزت و وقار است
۱۸- هر کس از شاهان بدون ارتکاب جرمی بترسد بردهء پستی بیش نیست
۱۹- صاحب حق قوی است گرچه در مقام ضعف قرار دارد و دوستدار باطل ضعیف است گرچه در ظاهر قوی معلوم شود
۲۰- کمتر اتفاق می افتد که حق بدون زحمت بدست بیاید
۲۱- ملت بدون اخلاق، نیست و نابود است و اخلاق بدون عقیده دست آوردی ندارد و عقیده ء بدون فهم و علم عقیده نیست
۲۲- بهترین ترازوی اعمال ملتها اخلاق آنها است
۲۳- جویندگان حکمت بسیار اند، اما عمل کنندگان کم اند
۲۴- بزرگترین دلیل بر همت شخص مخالفت آشکارای او با عرف و عاداتی می باشد که بطلان آن اشکار است
۲۵- دو حکیم عاقل در ملت دو میلیونی، بهتر از هزار مردی که در آن ملت تظاهر به عقل کرده مدعی حکمت می شوند
۲۶- اگر جاهلان حاکم شوند نظم و نسق جامعه از همدیگر متلاشی گردد
۲۷- اگر ساحه و میدان از مردم عاقل خالی بماند برای پر کردن آن جاهلان و مردم نادان با همدیگر به مسابقه بپردازند
۲۸- جاهل و نادان زنده، مرده ء بیش نیست و عالم مرده زنده است
۲۹- کسی که خود را اصلاح کرده نتواند کس دیگری را اصلاح کرده نمی تواند
30 - - اگر به دست و پای انسان زنجیر انداخته شود بهتر از اینست اوهام و خرافات بر عقل او بند و زنجیر بیندازد
۳۱- ترسی که از چوکی و مقام حاکم نه از عدل و قضاوت منصفانهء او برای انسان دست می دهد باید بیشتر از احترام او مورد استهزاء و مسخره قرار بگیرد
۳۲- بیشترین زمامداران مشرق زمین در موقفی قرار دارند که اگر یکی از آنها در عمیق ترین چاه بردگی انداخته شود و لقب های بزرگی مجرد، و بدون محتوای او حفظ گردد بی تفاوت مانده دنیا را برای خود جنت می پندارد
۳۳- کسیکه هیزم برای فروش جمع می کند بهتر از کسی است که طلا را ذخیره می نماید
۳۴- عاقل همان کسی است که آنچه به خود پسند ندارد به دیگری نیز نمی پسندد
۳۵- احزاب سیاسی بهترین دواء اند اما در مشرق زمین در اًغلب حالات به بدترین درد و مرض تبدیل می گردد
۳۶- چکاچک شمشیر ها بدون جنگ و افتخار به لباس جنگی در زمان صلح نشانهء ترس در میدان کارزار است
۳۷-مرد ادیب در مشرق زمین می میرد اما زنده است و زنده است گرچه مرده است
۳۸- دست آورد های عقل زمانی سودمند است که از قیودات اوهام رهایی یابند
۳۹- نو آموز آغاز مقدامات علوم گمان می کند که دریایی از علم آموخته و کفایت می کند اما طالب راسخ و استوار در طلب علم تحقیق کرده به این عقیده است که در ابتدای طلب آن قرار دارد
۴۰- هر گاه انسان با خود محاسبه نماید همان طوریکه دیگران را مورد احتساب قرار می دهد در این صورت اشتباهات او کم شده و به کمال نزدیک می شود.

مطالب بالا برگرفته شده از کتابی (حکیم مشرق زمین، سید جمال الدین افغان)
صفحاتی ۱۳۶-۴۰